رئیس سابق دفتر وال استریت در استانبول در این مقاله {لینک} مینویسد دو دیدگاه مخالف هم درباره تصمیم آمریکا با مشارکت انگلیس برای حمله به حوثیها مطرح است که هر دو میتوانند در عین مغایر بودن، درست هم باشند.
اول اینکه این حمله هم از نظر سیاسی و هم برای حفظ بازدارندگی در برابر اقدامات ایران و دستیارانش در منطقه اجتناب ناپذیر بود و گزینه دیگری برای بایدن روی میز نبود.
دیدگاه دوم این است که بایدن از ابتدا هم تردید داشت و میدانست موفقیت کمی وجود دارد و خطر تشدید تنش هم وجود دارد.
اگر اهداف استراتژیک ایالات متحده، بازگردان جریان آزاد تجارت از طریق دریای سرخ، جلوگیری از جنگ میان حماس و اسرائیل از طریق شعله ور کردن منطقه و نیز خنثی کردن تلاشهای ایران برای توقف عادی سازی اسرائیل در خاورمیانه جدید و باثبات و مرفه باشد؛ آتش بازی صبح جمعه آمریکا، احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت.
اما میتوان احساس کرد ایالات متحده، مانند اسرائیل بعد از ۷ اکتبر، با آهنگی میرقصد که توسط یک شبه نظامی سرکش، در لباس دولتی شکست خورده که چیزی برای از دست دادن ندارد؛ نواخته شده است.
موفقیت در این ماجرا به معنای «انفجار بازی» نیست،چراکه اگر خلبانان و خدمه مسلح ماهر و مجهز ایالات متحده و انگلیس نتوانند به خوبی کارشان را انجام دهند، شوک برانگیز خواهد بود.
اما احتمال اینکه حوثیها یک شبه قابلیت حملات موشکی خود را که اغلب متحرک است، از دست بدهند؛ مطمئنا صفر است.
واقعیت این است که حوثیها سالها از بمباران هوایی جتهای پیشرفته آمریکایی با خلبانان عربستانی و اماراتی جان سالم به در بردهاند و تنها چیزی که تغییر کرده این است که منطقه نبرد عوض شده و ممکن است دریای سرخ تبدیل به منطقه جنگی شود.
این موضوع بازارهای جهانی را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد.
از زمان حملات حوثیها نرخ حمل و نقل به شدت افزایش یافته اما حوثیها هنوز نفتکشها را مورد حمله قرار ندادهاند.
به عقیده مارک چمپیون،نویسنده مقاله، کشیدن آتش به پای آمریکا توسط محور مقاومت ایران تحت عنوان مبارزه برای آرمان فلسطین، بخشی از نقشه حوثیها بوده است.
حوثیها مانند حماس در حکومت کردن بد هستند و در زمان صلح محبوبیت ندارند اما هنگام مبارزه جایگاهشان در داخل و خارج بالا میرود.
شاید این بار تردیدهای اندیشکده اولویتهای دفاعی مستقر در واشنگتن که از سیاست خارجی محدود ایالات متحده حمایت میکند، درست باشد.
بنجامین فریدمن مدیر سیاست گذاری اندیشکده میگوید:« اگر ادعای آنها مبنی بر نبرد با اسرائیل و حامیان آمریکایی آن در دفاع از غزه درست باشد، حملات هوایی ایالات متحده چیزی است که مورد استقبال رهبران حوثی قرار میگیرد و آمریکا را تشویق به تشدید آن میکنند.»
از سوی دیگر تهدید حوثیها برای تجارت جهانی فلج کننده نبوده و یک موضوع اقتصادی بزرگ محسوب نمیشود.
البته اگر به حوثیها اجازه ادامه کار داده میشد، ممکن بود این وضعیت تغییر کند اما اگر شک دارید که هدف اصلی ایران و نیروهای نیابتیاش برانگیختن خشم آمریکاست، به پاسخ حزب الله به اقدام آمریکا دقت کنید.
این گروه در بیانیهای اعلام کرد:« تجاوزات آمریکا بار دیگر تایید میکند که آمریکا شریک کامل در فجایع و کشتارهای دشمن صهیونیستی در غزه و منطقه است.»
سپس نویسنده مقاله نتیجه میگیرد که حماس، ایران و متحدانش به دنبال دامن زدن به بی اعتمادی و نفرت نسبت به اسرائیل و آمریکا در سراسر خاورمیانه هستند، تا جایی که هرگونه ارتباط با آنها به حدی سمی شود که رهبران عربستان سعودی تا مصر مجبور به فاصله گرفتن از آنها شوند.
خشم «خیابان عربی»{افکار عمومی در جهان عرب}،علیه اسرائیل افزایش یافته و حالا از اقدامات حوثیها در دریای سرخ به عنوان دفاع از مردم رنج دیده غزه حمایت میکنند.
بدین ترتیب نزدیکی اقتصادی امنیتی که قبل از ۷ اکتبر در خاورمیانه عربی در جریان بود، از نظر سیاسی غیرممکن خواهد شد.
در نظرسنجی ۱۰ ژانویه مرکز عربی تحقیقات و مطالعات سیاسی در دوحه از ۸ هزار نفر در ۱۶ کشور عربی، ۸۹ درصد مخالف به رسمیت شناختن اسرائیل شدند و ۷۷ درصد هم آمریکا و اسرائیل را بزرگترین تهدید امنیتی منطقه دانستند و در مقابل تنها ۷ درصد ایران را به عنوان رقیب قدیمی دنیای عرب، تهدید کننده اصلی ثبات منطقه دانستند.
بدین ترتیب جنگ در غزه اعداد را به طور قابل توجهی علیه آمریکا و اسرائیل و به نفع ایران تغییر داده است.
به نوشته چمپیون در بلومبرگ، سیاست خارجی مسابقه محبوبیت نیست بلکه به قدرت نرم احتیاج دارد و به همین خاطر هیچ مدرکی مینب بر تحریک حماس در ۷ اکتبر توسط ایران وجود ندارد و ایران تاکنون از واکنشهای اسرائیل و ایالات متحده سود برده است.
همچنین صرف نظر از این حکم، این واقعیت که اسرائیل اینک به اتهام نسل کشی در دادگاه بین المللی لاهه در حال محاکمه است، پیروزی دیگری برای مخالفان دولت یهود { از جمله ایران} است.
۵۶۵۶