برآنم در این یادداشت کوتاه، از زاویهای دیگر به عملیات موسوم به «وعده صادق» بنگرم. میخواهم علاوه بر وجوه بصری کار، به منطق و روند تصمیمگیری نیز اشاره کنم. بعد، بروم سراغ بحثی کوتاه پیرامون این موضوع که در آن عملیات و در آن بزنگاه اتخاذ تصمیم، چه چیز خاصی وجود داشت که میتواند در داخل و در دیگر حوزهها نیز به کار گرفته شود.
بگذارید اول به موضوع تصویر و ایماژ و طراحی صحنه بپردازم. میدانیم که آمریکاییها، استاد ایماژسازی هستند. روحیه خاص آنها در نحوه نمایش رزم و برساختن تصویری با ابهت و دقیق از اتاق تصمیم و عملیات، تنها مختص فیلمهای سینمایی هالیوود نیست و در دنیای واقعی کاخ سفید نیز، عکسها و فیلمهایی که از اوباما، بوش، فرماندهان نظامی و مقامات امنیتی آمریکا دیدهایم، عمدتاً جذابیت بصری بالایی دارند و تلاش میشود تا همه چیز در اوج خوش سلیقگی و آراستگی و ابهت نشان داده شود. اما ویدیویی که از لحظه صدور فرمان حمله موشکی وعده صادق در رسانهها منتشر شد، یک فایل کوتاه و لرزان بود که احتمالاً با گوشی موبایل و بدون پایه ضبط شده بود و از بدیهیترین اصول کادربندی و طراحی صحنه بینصیب بود. در سمت بالا یا هد ویدیو، تصویر نیمه بریده تابلویی دیدیم با متن بریده قرارگاه نبی اکرم و عکس قطع شده امام و رهبری. در پایین و سمت راست، تصویری نیمه بریده از یک فلاکس چایی دیدیم و چهار سردار ایران از چپ به راست آقایان رشید، سلامی، باقری، فدوی. در پشت سرشان هم دو پرچم قرار داشت. پرچم ایران در سمت چپ و پرچم سپاه در سمت راست. سردار سلامی گوشی تلفن ثبات در دست، خطاب به سردار حاجیزاده فرمانده موشکی، با مقدمه طولانی، دستور حمله را صادر میکند و تمام. البته وسط فرمان فرمانده، یکی دو بار صدای زنگ تلفن آمد و طنازانی در فضای مجازی نوشتند: آقا گوشی رو جواب بده. شاید تماس مهمیه!
چرا توجه به این جزییات مهم است؟ نمیدانم. شاید یکی از دلایل، این باشد که مجری چنین عملیاتی، باید باور کند که قرار است آن ویدیو، در حافظه تاریخی کشورش ضبط شود و در نتیجه، همه چیز باید در اوج ظرأفت و معناسازی دنبال شود. دلیل احتمالی دوم، این است که دهها و شاید صدها تحلیلگر در دستگاههای امنیتی و رسانهای جهان، کارشان صرفاً تحلیل همین جزییات به ظاهر ساده است. یک میز زیباتر و آراستهتر، یک فضای باابهت، فیلمبرداری صحیح و باکیفیت، نحوه استقرار صحیحتر فرماندهان، استقرار درست و شکیل پرچمها، کلاه و فرم کامل فرماندهان، همه و همه میتوانست جوری دیگر باشد. البته نمیخواهم به موضوع فنی و تعداد اصابت و این موضوعات اشاره کنم. چرا که اولاً سررشتهاش را ندارم. ثانیاً در قیاس با ایده و موضوع دیگری که میخواهم مطرح کنم، اهمیت چندانی ندارد.
میخواهم به طور دقیق؛ به این موضوع اشاره کنم که اگر الگو و روند تصمیمگیری حمله موشکی ایران به اسراییل را همچون یک رویداد قابل تعمیم به حوزههای دیگر در نظرآوریم، شاید به نتایجی برسیم که بتتواند بخشی از ابهامات کنونی و گمشده اصلی حکمرانی را نمایان کند.
به عنوان نقطه آغاز، باید پرسید: چرا واکنش موشکی به حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق، سیزده روز طول کشید؟ آیا مقدماتی همچون کارِ شناسایی اهداف و ابعاد لجستیکی و فیزیکی کار، تا این انداازه زمان بر بود؟ البته که خیر. دلیل اصلی این است: ایران برای انجام این عملیات، ناچار بود تمام ابعاد کار را بسنجد و برای رسیدن به یک تصمیم قاطعانه و روشن، همه جوانب را در نظر بگیرد. چرا؟ مگر ایران احتمال آن را میداد که اسراییل هم، فوراً پاسخ موشکی بدهد و جنگ شروع شود؟ خیر. تصور من این است که مقامات سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی، در مجموع به این جمع بندی رسیده بودند که اسراییل، حمله موشکی و حمله گسترده بمباران هوایی انجام نخواهد داد. پس یک فاکتور مهم دیگر میماند: چند و چون پاسخگویی به نظام بینالملل و افکار عمومی کشورهای منطقه و فرامنطقه. یعنی جمهوری اسلامی تا این اندازه به حرف رسانهها و مواضع نهادهای بینالمللی و رویکرد کشورهای مختلف اهمیت میدهد؟ بله. تمام شواهد نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران در چنین بزنگاههایی کاملاً «رئالیست»، «ملاحظهگر» و «محافظه کار» است و معمولاً در محیط بینالملل، از کنشها و واکنشهای دفعتی، هیجانی، تند، هزینه ساز و دردسرساز، پرهیز میکند. خوب… حالا بیایید درباره این موضوع بحث کنیم: با استفاده از الگو و قیاس عملیات موشکی ایران علیه اسراییل و توجه به ملاحظات دوراندیشانه ایران، از چه راهی میتوان رئالیسم آشکار جمهوری اسلامی در فرامرز را در داخل و در حکمرانی روزمره نیز نمایان ساخت؟
یک بار دیگر، برای فهم روشن خودم، سؤالم را به شکلی دیگر تکرار میکنم: چگونه است که جمهوری اسلامی در خارج از مرزها و برای انجام یک عملیات نظامی، قدم در یک روند تصمیمگیری بردبارانه و نسبتاً طولانی میگذارد و سعی میکند همه جوانب امر را بسنجد، اما در بسیاری از مسائل داخلی، به شکل هیجانی، دفعتی، کنترل نشده و دور از منطق و برنامه دست به اقدام می زند؟ مثال می خواهید؟ مثال بسیار است! برخورد تند و خشن و بعضا تحقیرآمیز و توهین آمیز با زنان و دختران، رد صلاحیت های انتخاباتی گسترده و فاقد هر گونه منطق، اخراج استادان و دانشجویان منتقد، دست زدن به ریسک ها و مخاطرات قماربازنه در حوزه اقتصاد، برچسب زدن به منتقدین و مخالفین، بی توجهی به حقوق زندانیان سیاسی، بی اعتنایی به موضوعات مهم صنفی و اتحادیه ای، بنزین ریختن بر آتش دوقطبی، سپردن میدان عمل سیاسی به تندروها، اختصاص بودجه و اعتبارات به پروژه های خرج بردار و فرمایشی و فاقد توجیه اقتصادی، سکوت و انفعال در برابر ضدقهرمان های فساد مالی و رانت، برخورد گزینشی با خطاها و اظهارات سیاستمداران با توجه به رویکرد و سویه جناحی آنها، انفعال در برابر اظهارات ماجراجویانه و تحریک کننده افرادی همچون شهردار تهران و مشابهین او و بسیاری مسائل دیگر.
تفاوت مسأله در کجاست؟ ظاهراً در این دو بخش:
الف) در قیاس حمله موشکی و اقدام فرامرزی، نه در نهاد تصمیمگیری و نه در بخش اجرا و عملیات – دست کم چندان که ما میبینیم – چنددستگی و از هم گسستگی وجود ندارد و با یک کل منسجم و یکپارچه طرف هستیم که تصمیم میگیرد و اجرا میکند. اما در داخل چنین نیست و به عنوان مثال، هنوز هم مشخص نیست آیا قرار است اداره کل امور آبزیان زیر دریایی لایحه حجاب و عفاف را بر گردن بگیرد یا سازمان امور سماق!
ب) همچنان که قبلاً هم اشاره شد، جمهوری اسلامی، در فضای خارج از مرزها، حواسش به حساسیتهای بینالمللی و نوع کنش و واکنش دولتها و نظام بینالملل هست و برایش مهم است که آنان چه نگاه و برداشتی دارند. اما در داخل، چنین حساسیتی به خرج نمیدهد و تمام شواهد امر نشان دهنده این است که نوع و سطح واکنش مردم، از منظر حاکمیت اهمیتی ندارد و اساساً نهاد مدنی و امکان اعتراض و انتقاد هم وجود ندارد که بخواهد دوراندیشانه ارزیابی کند و با احتیاط تصمیم بگیرد.
روشن و شفاف باید گفت؛ گمشده اصلی جمهوری اسلامی ایران، در دل خود همین عبارت است! آری! گمشده کسی نیست جز مردم و جمهور. تا زمانی که حاکمیت؛ حتی در تعریف مردم هم دست به گزینش بزند و بخشی از جمعیت کشور را مردم و بخش دیگر را «نامردم» قلمداد کند و به نوع واکنش و فیدبک آنان به تصمیمات و اقدامات حکمرانی کشور بیاعتنا باشد، نمیتوان به ثبات و امکان توسعه کشور، امیدوار بود. لازم نیست برای گذرا از وضعیت موجود؛ کسی به دنبال قهرمان و فرمول های جادویی بگردد. گمشده همین است و جز این نیست.
311311