ادامه رکوردشکنیهای آقای دونده؛ از پیست تا بهارستان!
واکاوی دلایل کارت زردهای مجلس به سجادی؛
حمید سجادی وزیر ورزش و جوانان روز دوشنبه ۲۹ خرداد ماه برای سومین بار کارت زرد مجلس را دریافت کرد که دلیل این اتفاق را می توان در 5 مورد مهم جستجو کرد.
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، حمید سجادی وزیر ورزش و جوانان روز دوشنبه ۲۹ خرداد ماه برای سومین بار کارت زرد مجلس را دریافت کرد. در جلسه علنی روز دوشنبه مجلس شورای اسلامی سوال روح الله نجابت نماینده مردم شیراز مبنی بر علت بیعدالتی در توزیع زیرساختها و امکانات ورزشی در کشور و کوتاهی در اجرای مصوبات سفرهای استانی رئیس جمهور و وعدههای اعلام شده وزیر درباره ساخت تأسیسات ورزشی از وزیر ورزش و جوانان در دستورکار قرار گرفت.
نماینده سوال کننده توضیحات سجادی را قانع کننده ندانست و توضیحات وزیر ورزش و جوانان درباره سوال مذکور به رأی نمایندگان گذاشته شد که وکلای ملت با ۶۳ رأی موافق، ۱۴۶ رأی مخالف و ۶ رأی ممتنع از مجموع ۲۲۶ نماینده حاضر در جلسه علنی توضیحات سجادی را قانع کننده ندانستند و به وی کارت زرد دادند تا وزیر ورزش سومین کارت زرد خود را از بهارستان دریافت کند و در این زمینه صاحب یک رکورد منفی عجیب شود. او حالا با ۳ کارت زرد در کابینه دولت سیزدهم رکورددار است و طرح استیضاح وی مدتها پیش در مجلس کلید خورده و اگر سانحه سقوط هلی کوپتر رخ نمیداد، چه بسا امروز سجادی وزیر نبود که کارت زرد سوم را دریافت کند. سجادی که روزگاری در پیست دوومیدانی رکوردشکنی میکرد، حالا این ماموریت را در صندلی وزارت ادامه میدهد و در کارت زرد رکورددار شده!
آنچه حمید سجادی در طول قریب به ۲ سال حضورش در وزارت ورزش و جوانان رقم زده، به دلیل غیر دفاع بودن کارت زردهای پی در پی مجلس به او را توجیه میکند. اتفاقاتی که سبب شده دوره وزارت ورزش با حضورش سجادی را یکی از ناکامترین دوران ورزش بدانیم. این ادعا ابدا یک تلخ اندیشی و سیاه نمایی یکسویه نیست بلکه برتافته از تصمیمات اشتباهیست که در دوره سجادی رخ داده و مرور برخی از مهمترین آنها تصویر روشنتری از این انگاره را پیش روی ما قرار میدهد.
۱– پرسپولیس و استقلال
وزارت ورزش دولت سیزدهم با شعار کلیشههای واگذاری پرسپولیس و استقلال روی کار آمد. شعاری که از دهه ۷۰ و در دولت سازندگی لقلقه زبان مدیران ورزشی تا به امروز بوده و البته هیچگاه اجرایی نشده. صرفنظر از مباحث امنیتی، مشکل اصلی در راستای واگذاری این دو باشگاه، بدهیهای کلان است که عملا پرسپولیس و استقلال را بدل به یک باشگاه ورشکسته کرده. دو تیمی که در طول سه دهه اخیر محل رفت و آمد مدیران دولتی و مدیران هزینه و البته بی ربطی بوده که تنها بدهی روی بدهی گذاشته اند و کوه یخ بدهیها را بلندتر کرده اند.
در دوره سجادی، اما این دوباشگاه در یک تصمیم عجیب و با وجود داشتن بدهی به فرابورس رفتند و بخشی از سهام آنها به شکل بلوکی به هواداران واگذار شد. تصمیمی که از اساس اشتباه بود. چه آنکه هیچ بنگاه یا موسسه و یا شرکت ورشکسته با تراز منفی و بدهیهای قدیمی اساسا قابل واگذاری نیست و نمیتوان سهام آن را فروخت. شرط اصلی واگذاری نداشتن بدهی و تراز منفی است که البته در قبال این دو باشگاه رعایت نشد. بدتر از آن اینکه در باشگاهی مثل استقلال حتی به پول سهام مردم هم رحم نکردند و آن را هزینه کردند تا تخلف به اوج خود برسد.
در بحث فنی نیز حذف این دو باشگاه از لیگ قهرمانان آسیا به دلیل عدم دریافت مجوز حرفهای اوج بی توجهی وزارت ورزش به عنوان متولی این دو باشگاه را به تصویر کشید. اتفاقی که برای پرسپولیس موقتا حل شده، اما استقلال حتی نتوانسته آن را دریافت کند و کماکان از حضور در آسیا محروم است.
۲– فدراسیونهای بلاتکلیف
وضعیت فدراسیونهای ورزشی به ویژه فدراسیونهای بلاتکلیف در دوره اخیر وزارت بدل به یک کلاف سردرگم شده که هر روز گره آن کورتر میشود. اگرچه وزارت ورزش در روزهای پایانی سال گذشته اقدام به برگزاری انتخابات ۱۴ فدراسیون ورزشی کرد، اما صرفنظر از اتفاقاتی که در انتخابات برخی از فدراسیونها رخ داد در حال حاضر ۱۳ فدراسیون دیگر بلاتکلیف هستند و وضعیت ریاست آنها مشخص نیست.
در این میان اوج بی تدبیری وزارت ورزش در مدیریت فدراسیونها را باید در فدراسیون ژیمناستیک دید که قریب به ۲ سال است رئیس ندارد و حتی برگزاری انتخابات هم نه تنها مشکل این فدراسیون را حل نکرده، بلکه گره مشکلات را کورتر کرده. فدراسیون ژیمناستیک هنوز درگیر بحران عجیبی است که از سوی وزارت ورزش و با برگزاری انتخابات جنجالی ۲۴ اسفند ماه بوجود آمده و این کلاف سردرگم ظاهرا قرار نیست به این زودیها حل شود.
در انتخاباتی که وزارت ورزش با تخلفات عجیب آن را طبق اساسنامه داخلی و نه جهانی برگزار کرد و به زهرا اینچه درگاهی رئیس پیشین این فدراسیون اجازه حضور در آن را نداد و دست آخر پس از خروج ۲۳ نفر از اعضای مجمع بی اعتنا به قوانین موجود آن را درحالی برگزار کرد که رئیس مجمع یعنی معاون وزیر برخلاف اساسنامه جهانی در آن رای داد. این انتخابات با واکنش نماینده فدراسیون جهانی که در مجمع حضور داشت و از امضای صورتجلسه خودداری کرد، تایید نشد و در ادامه نیز FIG نیز با ارسال نامهای تند و تیز به کمیته ملی المپیک خواستار شفاف سازی شد و ۳ پرسش کلیدی و ابهام بزرگ را در قبال انتخابات مطرح کرد که فرصتی ۳ ماهه برای پاسخگویی به آن تعیین کرده. شرایطی که سبب شده تا تعلیق از رگ گردن به این فدراسیون نزدیکتر باشد.
در فدراسیون بولینگ و بیلیارد این وضعیت به گونهای دیگر رقم خورده. دوران ریاست هاشم اسکندری در این فدراسیون نزدیک به یک سال است که به پایان رسیده و حتی دوران سرپرستی قانونی ۶ ماهه وی نیز چند ماهی است تمام شده است.
در فدراسیون جودو وزیر به اندازهای به نامههای متعدد مخالفان میراسماعیلی بی اعتنایی کرد که آنها متوسل به قانون و دادگاه شدند تا سجادی مجبور شود با حکم دادگاه میراسماعیلی را به اتهام پرونده مالی از ریاست برکنار کند. در سوارکاری بعد از برگزاری انتخابات بدون حضور نماینده وزارت، این انتخابات باطل و خلیلی رئیس سابق برکنار شد و وزارت ورزش در یک اقدام عجیب کاندیدای رد صلاحیت شده انتخابات را به عنوان سرپرست انتخاب کرد. با شکایت خلیلی، دیوان عدالت اداری حکم به توقف حضور سرپرست داد، اما وزارت ورزش به جای بازگشت خلیلی یک سرپرست دیگر را این بار از کارمندان وزارت ورزش انتخاب کرد! اینها تنها چند نمونه پررنگ از وضعیت نابسامان فدراسیونهای ورزشی است که محصول بی تدبیری وزارت ورزش به شمار میرود. آنچه در سال منتهی به بازیهای آسیایی شرایط پیچیدهای را برای ورزش ایران بوجود آورده.
۳- معاونین وزارت ورزش
سجادی در بحث انتخاب معاونین خود نیز انفعال و مصلحت اندیشی را اصل قرار داده و همین سبب شده تا بدنه مدیریتی وزارت ورزش ناهمگون و در تضاد با هم و حتی خود رئیس باشد. مهمترین معاون وزارت ورزش، معاون ورزش قهرمانی است و سجادی برای این پست به پولادگر حکم داد در حالیکه در هنگام تفویض حکم خودش حضور نداشت و معارفه بدون حضور وزیر انجام شد! کنایه آمیز اینکه سجادی زمانی تصمیم گرفت تا به پولادگر حکم بدهد که او چند روز قبلتر در انتخابات فدراسیون تکواندو به بدترین شکل ممکن رقابت را به هادی ساعی باخت تا بعد از دو دهه و اندی حکومت در تکواندو مجبور به خداحافظی با این رشته شود.
در حقیقت سجادی فردی را معاون خود کرد که در رشته تخصصی خود، جامعه آن رشته قبولش نداشتند و به او رای ندادند! نحوه مدیریت پولادگر به عنوان یک مدیر سنتی و در پست معاونت حالا سبب شده تا علاوه بر تکواندو صدای سایر رشتهها نیز دربیاید که مهمترین آن کشتی است. درگیری معاون وزیر با دبیر و چالش دائمی او با رئیس فدراسیون کشتی و ادامه اصطکاک با هادی ساعی جانشین خودش در تکواندو به عنوان دو نمونه مهم و روشن ثابت میکند که تا چه اندازه پولادگر مناسب صندلی معاونت قهرمانی نیست و سجادی برای حضور او در این صندلی تسلیم فشارهای بیرونی شده.
در معاونت همگانی و فرهنگی سینا کلهر به عنوان یک چهره دانشگاهی انتخاب شده، اما کلهر در طول این مدت نشان داده که تنها خوب حرف میزند و در عمل هیچ کاری انجام نمیدهد. وضعیت فرهنگی ورزش و مهمتر از آن اضمحلال ورزش همگانی و بدتر از آن نابود کردن فدراسیون ورزش همگانی با برکناری ملایی و تاسیس فدراسیون بی ربطی، چون آمادگی جسمانی که زیرمجموعه ورزش همگانی است، از جمله نقاط تاریک عملکرد کلهر محسوب میشود و نشان میدهد که او هرگز در قواره معاونت یک وزارتخانه نیست.
۴- بودجه
بودجه ورزش یکی از چالشهای قدیمی و کلیشه این حوزه است. همه مدیران حاضر در حوزه ورزش متفق القول اعتقاد دارند چانه ورزش کوچک گرفته شده و همین سبب شده با حرفهای شدن ورزش و بالا رفتن هزینهها فدراسیونها و ورزشکاران با این چالش قدیمی بیشتر درگیر شوند. یکی از مهمترین مطالبات حوزه ورزش از وزیر ورزش همیشه بحث افزایش بودجه ورزش در چانه زنی با دولت بوده، اما سجادی در طول این مدت هرگز نتوانست در این حوزه توفیقی داشته باشد. سجادی به دلیل روحیه ماخوذ به حیای خود اساسا مدیر چالش نیست و همین سبب شده تا بودجه ورزش در دوره او رشد چندانی نداشته باشد و همین با توجه به قیمت افسارگسیخته دلار و تنگناهای اقتصادی به شدت فدراسیونها و ورزشکاران را در مضیقه قرار داده. بدتر اینکه در دوره سجادی دولت تصمیم گرفت تا بودجه وزارت ورزش و کمیته المپیک را با هم ادغام کند که این خود یک خسران بزرگ در بحث اقتصاد ورزش بود و چانه ورزش را کوچکتر کرد. اتفاقی که سجادی نه تنها برای آن کار خاصی نکرد بلکه موافق آن نیز بود!
۵- پناهندهها
معضل مهاجرت و پناهندگی یکی از چالشهای قدیمی ورزش ایران است. اتفاقی که در این ۴ دهه به وفور اتفاق افتاده، اما در یک سال اخیر به شدت رشد داشته. ستارههای ریز و درشت ورزشی معمولا با چراغ سبز کشورهای بیگانه ترجیح میدهند زندگی خود را در یک فضای آرامتر و حرفه ایتر دنبال کنند که در آن خبری از مشکلات روتین ورزش ایران نباشد. در این میان برخیها نیز از این شرایط سواستفاده کرده و با بهانههای سیاسی به مملکت پشت میکنند و این همان اتفاقیست که اخیرا و پس از ماجراهای اخیر در ورزش فزونی یافته. پناهندگی دو اسکی باز و یک کاراته کا در همین چند ماه اخیر مصداق عینی این انگاره است. اتفاقی که سبب شده ورزش ایران در معرض آسیب قرار بگیرد. در این میان رفتار منفعلانه وزارت ورزش با این چالش سبب شده تا هر روز شاهد اخبار منفی در این زمینه باشیم. بی اعتنایی وزارت ورزش به ورزشکاران به ویژه در مقوله اقتصادی ریشه تمامی مهاجرت هاست و عجیب اینکه این ریشه هیچوقت درمان نمیشود تا با دست خود سرمایههای این کشور را طعمه بیگانگان کنیم.