خلاصه کامل کتاب بهار و دلفین ها اثر مریم جعفری مراد

خلاصه کتاب بهار و دلفین ها ( نویسنده مریم جعفری مراد )

کتاب «بهار و دلفین ها» اثر مریم جعفری مراد، داستانی دلنشین و آموزنده است که به دغدغه های کودکان درباره محیط زیست، همدلی و مسئولیت پذیری می پردازد و راهی برای درک اهمیت کمک به موجودات در خطر انقراض باز می کند.

خلاصه کتاب

این اثر یکی از داستان های برجسته در ادبیات کودک ایران است که با روایتی شیرین، مفاهیم عمیقی نظیر شجاعت، پشتکار و ارتباط انسان با طبیعت را به مخاطبان خردسال آموزش می دهد. مریم جعفری مراد با خلق شخصیت «بهار»، کودکی تنها اما مصمم، بستری برای نمایش ارزش های اخلاقی فراهم آورده است. برخلاف معرفی های اجمالی رایج، این مقاله با هدف ارائه یک خلاصه ی جامع و دقیق از سیر داستان، معرفی شخصیت ها، حل شدن گره های اصلی و پیام های اخلاقی نهفته در آن تدوین شده است. مطالعه این تحلیل کامل به والدین و مربیان کمک می کند تا پیش از انتخاب و معرفی این کتاب به فرزندان و دانش آموزان خود، با ابعاد مختلف آن آشنا شوند و از پتانسیل آموزشی آن نهایت بهره را ببرند.

معرفی اجمالی کتاب بهار و دلفین ها

کتاب «بهار و دلفین ها» که توسط نشر مانیان به چاپ رسیده، اثری از مریم جعفری مراد است که نخستین بار در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. این کتاب در قالب نسخه های الکترونیک (PDF) و صوتی در دسترس علاقه مندان قرار گرفته و نسخه الکترونیک آن حدود ۱۳ صفحه دارد. ژانر این اثر، داستان کودکانه است و در دسته آثار آموزنده و ماجراجویی با محوریت همدلی و طبیعت دوستی قرار می گیرد.

مخاطب اصلی این کتاب کودکان دبستانی، به ویژه در رده سنی ۶ تا ۱۰ سال هستند. زبان ساده، روان و در عین حال پرمحتوای آن، این امکان را فراهم می آورد که کودکان به راحتی با داستان ارتباط برقرار کرده و مفاهیم اخلاقی و زیست محیطی آن را درک کنند. این کتاب نه تنها برای خواندن توسط خود کودکان مناسب است، بلکه والدین و مربیان نیز می توانند آن را برای کودکان بخوانند و از آن برای آموزش ارزش های مهم زندگی بهره برداری کنند.

شخصیت های اصلی و نقش آن ها در داستان

در هر داستان کودک، شخصیت ها نقش کلیدی در انتقال پیام و ایجاد ارتباط با مخاطب دارند. در «خلاصه کتاب بهار و دلفین ها ( نویسنده مریم جعفری مراد )»، هر یک از شخصیت ها با ویژگی های خاص خود، پازل داستان را کامل می کنند و مسیر تحول بهار و رسیدن به پیام اصلی داستان را هموار می سازند:

بهار: نماد شجاعت و مسئولیت پذیری

«بهار»، شخصیت اصلی داستان، دخترکی یتیم و تنهاست که با مادربزرگش زندگی می کند. او نماد کودکانی است که با وجود سن کم، از ظرفیت های درونی بزرگی برخوردارند. بهار دختری مهربان، حساس و دارای حس مسئولیت پذیری بالاست که علاقه ای عمیق به محیط پیرامون خود، به خصوص ساحل و دریا، دارد. گم شدن گردنبند مادرش که یادگاری با ارزش برای اوست، انگیزه ای می شود تا او قدم در مسیری بگذارد که فراتر از یک جستجوی ساده است؛ مسیری که او را به سمت کشفی بزرگ و تجربه یک ماجراجویی فراموش نشدنی هدایت می کند.

مادربزرگ: حامی و مهربان

مادربزرگ بهار، اگرچه نقش فرعی در سیر اصلی ماجرا دارد، اما حضور او در زندگی بهار بسیار تعیین کننده است. او نماد امنیت، آرامش و مهربانی است که بهار در پناه او زندگی می کند. رابطه عمیق بهار با مادربزرگش، بستری از محبت و حمایت را فراهم می آورد که به بهار حس امنیت می دهد و به او اجازه می دهد در لحظات سخت، به نیروی درونی خود تکیه کند و تصمیمات شجاعانه ای بگیرد. این حضور پشتوانه ای برای بهار است تا او بتواند با مشکلات روبه رو شود.

دلفین ها: نماد طبیعت آسیب پذیر

دلفین ها در این داستان صرفاً حیواناتی دریایی نیستند؛ بلکه نمادی از طبیعت و موجوداتی هستند که در معرض خطر و نیازمند کمک انسان ها قرار دارند. به گل نشستن آن ها در ساحل، استعاره ای از آسیب پذیری محیط زیست و لزوم توجه و مراقبت انسان از آن است. واکنش بهار به وضعیت دلفین ها، بازتابی از حس همدلی و مسئولیت پذیری است که در کودکان نهادینه می شود و اهمیت حفظ محیط زیست و احترام به حیات وحش را یادآوری می کند.

گردنبند مادر بهار: شیء نمادین و انگیزه ی ماجرا

گردنبند مادر بهار بیش از یک شیء معمولی است؛ این یادگار ارزشمند، نماد خاطرات و عشق مادر از دست رفته بهار است. گم شدن آن، انگیزه ی اصلی و کاتالیزور شروع ماجراجویی بهار می شود. این گمشدگی به ظاهر ساده، بهار را به سفری درونی و بیرونی می برد که در نهایت نه تنها بهار را با ارزش های جدیدی آشنا می کند، بلکه باعث نجات موجودات بی گناه نیز می شود. گردنبند، پلی است میان گذشته ی بهار و آینده ای که او خود با دستان کوچکش می سازد.

خلاصه کامل و گام به گام داستان بهار و دلفین ها

کتاب «بهار و دلفین ها» داستانی است که از زندگی ساده آغاز می شود و به یک ماجراجویی پرچالش تبدیل می گردد. در ادامه، خلاصه کامل داستان و گام های کلیدی آن را بررسی می کنیم تا با عمق و پیام های نهفته در آن آشنا شوید.

زندگی بهار در کنار ساحل

بهار، دخترکی یتیم و تنها، روزهای خود را در کنار مادربزرگ مهربانش و در نزدیکی ساحل می گذراند. زندگی آن ها ساده اما سرشار از آرامش بود. ساحل، برای بهار، تنها یک مکان برای بازی نبود؛ بلکه بخشی از وجود او به حساب می آمد. او ساعت ها در کنار امواج دریا وقت می گذراند، صدف ها را جمع می کرد و به آواز باد و مرغان دریایی گوش می داد. در تمام این لحظات، یک شیء باارزش همواره همراه بهار بود: گردنبند یادگاری مادرش. این گردنبند نه تنها یک زینت، بلکه نمادی از عشق، حضور و خاطرات مادر از دست رفته اش بود که بهار آن را با تمام وجودش دوست می داشت و از آن مراقبت می کرد. این ارتباط عمیق با ساحل و گردنبند، بستر مناسبی را برای شروع اتفاقات بعدی داستان فراهم می آورد.

گم شدن گردنبند و شروع ماجرا

یک روز صبح، در حالی که بهار طبق عادت همیشگی در کنار دریاچه (یا همان ساحل که در متن اصلی ذکر شده) مشغول بازی و سرگرمی بود، حادثه ای ناخوشایند رخ داد. گردنبند گران بهای مادرش، ناگهان از گردنش افتاد و در میان شن های ساحل ناپدید شد. بهار، با قلبی مالامال از اضطراب و اندوه، شروع به جستجوی گردنبندش کرد. او هر گوشه و کنار ساحل را، ذره ذره گشت، اما اثری از گردنبند نیافت. این گمشدگی، نه تنها برای بهار غمی بزرگ بود، بلکه بهانه ای شد تا او هر روز، با امید و اصرار، به ساحل بازگردد و به جستجوی یادگار مادرش ادامه دهد. این تلاش های پیگیر، نقطه آغاز ماجرایی بزرگتر بود که بهار را به سمت کشف غیرمنتظره ای هدایت می کرد.

کشف دلفین های گرفتار

روزها می گذشت و جستجوی بهار برای یافتن گردنبند ادامه داشت. یک روز، با اینکه دریا طوفانی و پر تلاطم بود و آب داشت تمام ساحل را در بر می گرفت، بهار باز هم به امید یافتن گردنبندش به ساحل رفت. اما این بار، چیزی فراتر از یک گردنبند، توجه او را جلب کرد. در میان امواج خروشان و در نقطه ای که آب به گل نشسته بود، منظره ای دلخراش پیش روی بهار نمایان شد: تعدادی دلفین بزرگ و زیبا، به گل نشسته بودند. آن ها از دریا دور افتاده و در گودالی کم عمق گرفتار شده بودند، ناتوان از بازگشت به آغوش اقیانوس. این دلفین های مظلوم، با باله های بی جانشان، چشم انتظار کمکی بودند که شاید هرگز نمی رسید. صحنه دلخراش دلفین های گرفتار، تاثیر عمیقی بر روح حساس بهار گذاشت و او را در برابر چالشی بزرگ قرار داد.

تصمیم شجاعانه ی بهار

بهار، با دیدن صحنه دلخراش دلفین های به گل نشسته، دچار تردید و وحشت شد. او کودکی کوچک و تنها بود و دلفین ها جثه ای بسیار بزرگتر از او داشتند. نجات آن ها کاری بس دشوار و شاید غیرممکن به نظر می رسید. فکرهای متعددی از ذهنش گذشت: آیا باید به مادربزرگش خبر دهد؟ آیا کسی به کمکش می آید؟ اما در آن لحظه، تنها خودش بود و دلفین های محتاج. پس از لحظاتی تأمل و مبارزه با ترس، حس همدلی و مسئولیت پذیری در وجود بهار غلبه کرد. او نتوانست بی تفاوت از کنار این موجودات زیبا بگذرد. با وجود سن کم و تنهایی اش، بهار تصمیمی قاطع گرفت: او باید به دلفین ها کمک می کرد، حتی اگر به تنهایی از پس این کار برنمی آمد. این تصمیم، نقطه عطفی در داستان و نمایشگر شجاعت و پاکی قلب یک کودک بود.

تلاش های پیگیر و خلاقانه ی بهار برای نجات دلفین ها

بهار، با تصمیمی راسخ، بلافاصله دست به کار شد. او می دانست که دلفین ها به آب نیاز دارند تا زنده بمانند. اولین اقدام او، دوان دوان به سمت ساحل و آوردن آب در دستان کوچکش برای خیس نگه داشتن پوست دلفین ها بود. او بارها این کار را تکرار کرد، با هر قطره آبی که به بدن دلفین ها می رساند، امید به زندگی آن ها را بیشتر می کرد. اما این کافی نبود. دلفین ها سنگین بودند و بهار به تنهایی نمی توانست آن ها را به سمت دریا هل دهد. او تمام توانش را به کار گرفت، اما جثه بزرگ دلفین ها و قدرت بی جان آن ها، کار را برایش دشوار کرده بود. ناامیدی کم کم به سراغش می آمد، اما تصویر چشم های مظلوم دلفین ها، او را وادار به ادامه تلاش می کرد.

بهار، با هوشیاری کودکانه خود، به اطراف نگاه کرد و به دنبال راه حلی گشت. شاید می توانست راهی برای جریان یافتن آب دریا به سمت دلفین ها پیدا کند. او با استفاده از شاخه ها و تکه های چوب، شروع به حفر مسیری کوچک از گودال دلفین ها به سمت دریا کرد. این کار بسیار سخت بود، اما بهار تسلیم نشد. او با پشتکار و اراده ای مثال زدنی، خاک ها را کنار می زد و مسیر را باز می کرد. گاهی امواج خروشان آب دریا، تلاش هایش را از بین می بردند، اما او دوباره و دوباره شروع می کرد. این تلاش ها نه تنها نشان از اراده قوی بهار داشت، بلکه خلاقیت او را در مواجهه با مشکلات نشان می داد.

یک روز صبح، وقتی بهار کنار دریاچه مشغول بازی بود، گردنبند از گردنش افتاد و گم شد و هر چه گشت، آن را پیدا نکرد. بهار، هر روز کنار دریاچه می رفت و می گشت اما پیدا نمی کرد. یک روز دریا طوفانی شد؛ آب داشت تمام ساحل را می گرفت. او دوید و دوید تا به خانه رسید و با ترس و لرز منتظر شد تا طوفان تمام شود. شاید آب گردنبند را به ساحل بیاورد.

لحظه ای که به نظر می رسید دیگر توانی برایش نمانده، بهار متوجه شد که جذر و مد دریا در حال تغییر است. آب دریا، آهسته آهسته شروع به بالا آمدن کرد. او با سرعت بیشتری مسیر حفر شده را عمیق تر و پهن تر کرد تا آب دریا بتواند به راحتی به گودال دلفین ها برسد. این لحظه، نقطه اوج داستان بود؛ لحظه ای که پشتکار بهار با یاری طبیعت همراه شد و امیدی تازه در دل او روشن شد. آب دریا، از مسیر حفر شده توسط بهار، به گودال رسید و کم کم دلفین ها را در بر گرفت.

لحظه ی پیروزی و بازگشت دلفین ها به دریا

با بالا آمدن آب دریا و رسیدن آن به گودال، دلفین ها جان تازه ای گرفتند. بهار با هیجان و شادمانی غیرقابل وصفی، دید که دلفین ها، ابتدا به آرامی و سپس با حرکاتی قوی تر، شروع به تکان خوردن کردند. او همچنان با دستان کوچک خود، به آرامی دلفین ها را به سمت مسیر عمیق تر هل می داد. با هر حرکت دلفین ها، لبخندی بر لبان بهار نقش می بست. سرانجام، یکی پس از دیگری، دلفین ها موفق شدند خود را از گودال به آب های عمیق تر دریا برسانند. آن ها با حرکاتی موزون و زیبا، دور بهار چرخیدند، گویی از او تشکر می کردند، و سپس به سمت اعماق آبی اقیانوس شنا کردند و ناپدید شدند. این لحظه، برای بهار، پر از حس پیروزی، رضایت و غرور بود؛ رضایتی که از کمک به موجودات زنده و نجات آن ها به دست آمده بود.

پایان داستان و پیام نهایی

با رفتن دلفین ها، ساحل دوباره آرام شد. بهار، با قلبی سرشار از شادی و حس افتخار، در ساحل تنها ماند. او شاید گردنبند مادرش را پیدا نکرده بود، اما در عوض، چیزی بسیار باارزش تر به دست آورده بود: تجربه ی گران بهای همدلی، شجاعت و مسئولیت پذیری. بهار در این ماجرا آموخت که حتی یک کودک کوچک هم می تواند با اراده و پشتکار، تغییری بزرگ ایجاد کند و ناجی زندگی های بسیاری باشد. گردنبند شاید نماد عشق مادر بود، اما نجات دلفین ها به بهار درس داد که عشق به تمام موجودات و طبیعت، ارزشی به مراتب بزرگتر است. او اکنون نه تنها دیگر یک دخترک تنها نبود، بلکه قهرمانی کوچک بود که با دستان خود، جان هایی را نجات داده بود. این درس بزرگ، برای همیشه در قلب و ذهن بهار حک شد و او را به انسانی با مسئولیت پذیری و همدلی بیشتر تبدیل کرد.

پیام ها و مفاهیم آموزنده کتاب بهار و دلفین ها

«خلاصه کتاب بهار و دلفین ها ( نویسنده مریم جعفری مراد )» فراتر از یک داستان ساده کودکانه است و لایه های عمیقی از مفاهیم اخلاقی و انسانی را در بر دارد. این کتاب بستری برای آموزش ارزش های بنیادی به کودکان است:

همدلی و کمک به همنوع (و موجودات دیگر)

یکی از مهم ترین پیام های کتاب، اهمیت همدلی است. بهار با دیدن دلفین های گرفتار، خود را جای آن ها می گذارد و درد و رنجشان را حس می کند. این حس همدلی، او را وادار به اقدام می کند. داستان به کودکان می آموزد که مهربانی تنها به انسان ها محدود نمی شود، بلکه باید شامل حال تمام موجودات زنده، از جمله حیوانات، باشد. کمک به موجودات دیگر، حتی اگر از جنس ما نباشند، نشانه ای از انسانیت و حس مسئولیت پذیری جمعی است.

مسئولیت پذیری و شجاعت

بهار، با وجود سن کم و تنهایی اش، در برابر مشکلی بزرگتر از توانش قرار می گیرد. او می توانست بی تفاوت باشد یا به دنبال کمک بگردد، اما مسئولیت نجات دلفین ها را شخصاً بر عهده می گیرد. این جسارت و تصمیم قاطع برای اقدام، نمادی از شجاعت است. داستان به کودکان یاد می دهد که مسئولیت پذیری فقط به کارهای شخصی محدود نمی شود، بلکه شامل مسئولیت پذیری در قبال محیط زیست و دیگر موجودات نیز می شود و شجاعت واقعی، در قدم برداشتن برای حل مشکلات است، حتی زمانی که ترس وجود دارد.

حفظ محیط زیست و احترام به طبیعت

کتاب «بهار و دلفین ها» به طور غیرمستقیم، اما مؤثر، اهمیت مراقبت از محیط زیست و احترام به طبیعت را به کودکان گوشزد می کند. به گل نشستن دلفین ها، یادآور آسیب پذیری اکوسیستم های دریایی در برابر تغییرات طبیعی و البته دخالت های انسانی است. نجات دلفین ها توسط بهار، نمادی از این است که حتی یک فرد کوچک هم می تواند در حفظ محیط زیست و نجات گونه های در خطر، نقش مهمی ایفا کند. این داستان، حس تعلق به طبیعت و دغدغه برای حفظ آن را در ذهن کودکان می پروراند.

امید و پشتکار

در طول ماجرای نجات دلفین ها، بهار با چالش های بسیاری مواجه می شود. او تنهاست، دلفین ها سنگین هستند و دریا طوفانی است. لحظاتی پیش می آید که ممکن است او ناامید شود، اما هرگز تسلیم نمی گردد. پشتکار بهار در حفر مسیر آب و تلاش های بی وقفه اش، پیامی قوی درباره اهمیت امید و ادامه دادن راه، حتی در مواجهه با موانع بزرگ، به کودکان می دهد. این داستان نشان می دهد که با تلاش و امید، می توان به اهداف بزرگ دست یافت.

قدرت یک فرد کوچک برای ایجاد تغییر بزرگ

شاید یکی از قدرتمندترین پیام های کتاب این باشد که هیچ فردی، فارغ از سن و جثه، برای ایجاد تغییر کوچک نیست. بهار، یک کودک یتیم و تنها، با اراده و هوش خود توانست جان موجوداتی بزرگتر از خود را نجات دهد. این مفهوم، اعتماد به نفس را در کودکان تقویت می کند و به آن ها می آموزد که توانایی هایشان را دست کم نگیرند و باور داشته باشند که هر اقدام کوچک آن ها می تواند تأثیرات بزرگی بر محیط و جامعه داشته باشد.

چرا کتاب بهار و دلفین ها برای کودکان دبستانی مناسب است؟

«خلاصه کتاب بهار و دلفین ها ( نویسنده مریم جعفری مراد )» به دلایل متعددی، انتخابی ایده آل برای کودکان دبستانی است. این کتاب با در نظر گرفتن ویژگی های شناختی و روانی این گروه سنی، طراحی شده تا حداکثر تأثیر آموزشی و تربیتی را داشته باشد:

  • زبان ساده و قابل فهم: نویسنده از واژگان و ساختارهای جمله ای ساده و روان استفاده کرده که برای کودکان در سنین دبستان به راحتی قابل درک است. این سادگی در زبان، مانع از خستگی ذهنی کودک می شود و او را ترغیب به ادامه مطالعه یا شنیدن داستان می کند.
  • داستان جذاب و پرکشش: ماجرای گم شدن گردنبند، کشف دلفین های گرفتار و تلاش قهرمانانه بهار برای نجات آن ها، یک روایت پرهیجان و سرگرم کننده ایجاد می کند. این کشش داستانی، حس کنجکاوی کودک را تحریک کرده و او را تا پایان داستان با خود همراه می سازد.
  • پیام های اخلاقی عمیق و کاربردی: کتاب به طور غیرمستقیم و از طریق ماجراهای بهار، مفاهیم مهمی چون همدلی، مسئولیت پذیری، شجاعت، پشتکار و احترام به طبیعت را آموزش می دهد. این پیام ها نه تنها مفاهیمی انتزاعی نیستند، بلکه به صورت ملموس در زندگی روزمره کودک قابل اجرا و تمرین هستند.
  • تقویت حس همدلی و مسئولیت پذیری: شخصیت بهار و تصمیماتش، الگویی قوی برای کودکان است تا چگونه در برابر مشکلات دیگران یا محیط زیست احساس مسئولیت کنند و به دیگران کمک نمایند. این داستان به پرورش هوش هیجانی و اجتماعی کودکان کمک شایانی می کند.
  • مناسب برای خواندن توسط والدین و مربیان: محتوای غنی و آموزنده کتاب، آن را به ابزاری عالی برای والدین و مربیان تبدیل کرده است. آن ها می توانند داستان را برای کودکان بخوانند، درباره آن گفت وگو کنند و مفاهیم اخلاقی را با مثال های ملموس از داستان، به کودکان آموزش دهند. این تعامل، علاوه بر تقویت سواد خواندن، پیوند عاطفی بین کودک و بزرگتر را نیز محکم تر می کند.

سایر آثار مریم جعفری مراد (برای مطالعه بیشتر)

مریم جعفری مراد، نویسنده خلاق و توانمند کتاب «بهار و دلفین ها»، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان آثار دیگری نیز دارد که می تواند برای علاقه مندان به داستان های آموزنده و پرمحتوا جذاب باشد. شناخت سایر آثار یک نویسنده، به درک عمیق تر جهان بینی و سبک نگارش او کمک می کند و فرصتی برای ادامه مسیر مطالعه و بهره برداری از داستان های ارزشمند فراهم می آورد. از جمله دیگر آثار این نویسنده می توان به:

  • کتاب «لاک پشت و مار و یک قصه دیگر»: این کتاب نیز همانند «بهار و دلفین ها» به پرورش مفاهیم اخلاقی در قالب داستان های ساده و جذاب می پردازد و می تواند انتخاب مناسبی برای کودکان باشد.
  • کتاب «دوستان واقعی»: با تمرکز بر مفهوم دوستی و روابط بین فردی، این اثر نیز پیام های مثبت و سازنده ای را به مخاطبان خردسال منتقل می کند و بر اهمیت ارتباطات صحیح و دوستانه تاکید دارد.

این آثار نیز با همان سبک نگارش دلنشین و هدف گذاری آموزشی، توانایی غنی سازی دنیای ذهنی کودکان و ارتقاء مهارت های اجتماعی و اخلاقی آن ها را دارند.

نتیجه گیری

در نهایت، کتاب «بهار و دلفین ها» اثر مریم جعفری مراد، نه تنها یک داستان سرگرم کننده، بلکه اثری ارزشمند و قابل تأمل در حوزه ادبیات کودک است. این کتاب با روایتی ساده اما عمیق، به خوبی توانسته مفاهیم پیچیده ای نظیر همدلی، مسئولیت پذیری، شجاعت و اهمیت حفظ محیط زیست را در قالب ماجرایی دلنشین برای کودکان دبستانی بازگو کند. از دست دادن گردنبند و جستجوی بهار که به کشف دلفین های گرفتار می انجامد، بستر مناسبی را برای نمایش قدرت اراده یک فرد کوچک در ایجاد تغییرات بزرگ فراهم می آورد.

پیام های کلیدی داستان، همچون نقش بی بدیل پشتکار در مواجهه با مشکلات و توانایی نهفته در هر کودک برای تبدیل شدن به یک قهرمان، تأثیرات مثبت و ماندگاری بر شخصیت کودکان خواهد داشت. این اثر، به والدین و مربیان کمک می کند تا با زبانی ساده و ملموس، به کودکان خود بیاموزند که چگونه در قبال دنیای اطرافشان، مسئولیت پذیر باشند و با موجودات دیگر همدردی کنند. «بهار و دلفین ها» فراتر از یک سرگرمی، یک درس زندگی است که به کودکان می آموزد چگونه با دستان کوچک خود، دنیایی بهتر بسازند.

به والدین و مربیان توصیه می شود که این کتاب ارزشمند را مطالعه کرده یا برای کودکان خود تهیه نمایند. همچنین، به اشتراک گذاری نظرات و تجربیات شما در مورد این کتاب، می تواند به گسترش فرهنگ مطالعه و انتخاب آگاهانه آثار ادبی برای کودکان کمک شایانی کند.

نمایش بیشتر