خلاصه کتاب رها کن آنی دوک – قدرت دانستن زمان بی خیال شدن
 
خلاصه کتاب رها کن!: قدرت دانستن اینکه چه زمانی باید بی خیال شویم ( نویسنده آنی دوک )
کتاب «رها کن!» اثر آنی دوک به ما می آموزد که دانستن زمان مناسب برای دست کشیدن از یک مسیر بی حاصل، نه تنها ضعف نیست بلکه یک مهارت استراتژیک و حیاتی برای موفقیت و سلامت روان محسوب می شود. این اثر به چالش کشیدن باورهای رایج درباره پافشاری کورکورانه می پردازد و راهکارهای عملی برای غلبه بر سوگیری های ذهنی در تصمیم گیری را ارائه می دهد.
اغلب در جامعه ما، مفهوم «تسلیم نشدن» به عنوان یک فضیلت بی چون و چرا مورد ستایش قرار می گیرد. از دوران کودکی، این باور در ذهن ما نقش می بندد که پشتکار و مقاومت در برابر مشکلات، تنها راه رسیدن به موفقیت است. نقل قول های الهام بخش بسیاری از افراد موفق، این ایده را تقویت می کنند که «هرگز نباید دست کشید.» اما آیا این تفکر همیشه درست است؟ آیا ادامه دادن به هر قیمتی، فارغ از نتایج، واقعاً ما را به اهدافمان نزدیک تر می کند یا گاهی اوقات به اتلاف منابع و انرژی منجر می شود؟ آنی دوک، نویسنده و متخصص تصمیم گیری، در کتاب روشنگر خود با عنوان «رها کن!: قدرت دانستن اینکه چه زمانی باید بی خیال شویم»، به این سؤالات اساسی پاسخ می دهد. او با نگاهی تحلیلی و مستند، نشان می دهد که در بسیاری از مواقع، هنر رها کردن به موقع، می تواند کلید گشایش درهای موفقیت های بزرگتر و نجات از مسیرهای بی بازده باشد.
این کتاب به ما کمک می کند تا با شناسایی تله های ذهنی مانند مغالطه هزینه از دست رفته و سوگیری هویتی، تصمیم گیری های آگاهانه تری داشته باشیم و شجاعت لازم برای دست کشیدن از انتخاب های نادرست را پیدا کنیم. «رها کن!» نه تنها یک راهنمای نظری، بلکه یک جعبه ابزار عملی برای هر کسی است که در دوراهی های زندگی شخصی، شغلی، یا حتی سرمایه گذاری های خود، با این پرسش مواجه است که «باید بمانم یا بروم؟»
آنی دوک کیست؟ آشنایی با ذهن پشت رها کن!
آنی دوک، نویسنده، سخنران و مشاور برجسته در زمینه تصمیم گیری، دارای پیشینه ای منحصر به فرد است که دیدگاه های او را شکل داده است. او برای سال ها یک بازیکن حرفه ای و موفق پوکر بود و توانست به افتخارات بزرگی در این رشته دست یابد، از جمله کسب مدال طلا در مسابقات جهانی پوکر WSOP. تجربه او در میزهای پوکر، که محیطی سرشار از عدم قطعیت، ریسک و نیاز به تصمیم گیری های سریع تحت فشار است، نقش محوری در توسعه نظریات او درباره هنر تصمیم گیری و بخصوص مهارت رها کردن ایفا کرده است.
دوک در دانشگاه پنسیلوانیا در رشته روانشناسی شناختی تحصیل کرده است که به او درک عمیقی از مکانیسم های فکری و سوگیری های شناختی انسان بخشیده است. او با ترکیب دانش آکادمیک و تجربه عملی خود در دنیای پرفشار پوکر، رویکردی عملی و مبتنی بر شواهد را برای بهبود فرآیندهای تصمیم گیری ارائه می دهد. علاوه بر «رها کن!»، آنی دوک کتاب های دیگری همچون «هنر تصمیم گیری» و «تفکر نامطمئن» را نیز به رشته تحریر درآورده است که همگی بر اهمیت تفکر انتقادی، ارزیابی دقیق احتمالات و مدیریت ریسک در مواجهه با عدم قطعیت تأکید دارند.
آنی دوک همچنین سازمان غیرانتفاعی «چگونه تصمیم می گیرم» (How I Decide) را تأسیس کرده است که هدف آن آموزش تکنیک ها و روش هایی برای بهبود مهارت های تصمیم گیری و تفکر انتقادی به افراد در سنین مختلف است. این پیشینه غنی و چندوجهی، به او اعتبار ویژه ای در ارائه راهکارهایی برای مواجهه با چالش های تصمیم گیری در زندگی و کار می بخشد و کتاب «رها کن!» را به اثری قابل اتکا و کاربردی تبدیل کرده است.
رها کردن: یک مهارت استراتژیک، نه نشانه ضعف
جامعه ما اغلب به پافشاری و «هرگز تسلیم نشدن» به چشم یک فضیلت اخلاقی و رمز موفقیت می نگرد. سخنان بسیاری از بزرگان، مانند توماس ادیسون که گفته است: «بزرگ ترین ضعف ما رها کردن و تسلیم شدن است؛ تنها یک راه قطعی برای موفقیت وجود دارد و آن این است که از نو شروع کنیم و هرگز تسلیم نشویم»، این دیدگاه را تقویت می کنند. این باور عمیقاً در فرهنگ ما ریشه دوانده است که دست کشیدن از یک مسیر، به معنای شکست و ضعف است و تنها راه رسیدن به مطلوب، ادامه دادن به هر قیمتی است، حتی اگر مسیر پیش رو به بن بست رسیده باشد.
آنی دوک در کتاب «رها کن!» به شکلی صریح و مستند، این باور رایج را به چالش می کشد. او استدلال می کند که ادامه دادن و تلاش کورکورانه، لزوماً به موفقیت منجر نمی شود و حتی می تواند زیان بار باشد. دوک، رها کردن را نه به عنوان نشانه ضعف یا شکست، بلکه به عنوان یک مهارت استراتژیک و هوشمندانه معرفی می کند. در حقیقت، او معتقد است که توانایی تشخیص زمان مناسب برای دست کشیدن از یک پروژه، هدف، رابطه، یا سرمایه گذاری بی حاصل، یک مزیت رقابتی مهم و عاملی کلیدی برای دستیابی به موفقیت پایدار و بهبود سلامت روان است.
برای روشن شدن این دیدگاه، دوک مثال های عینی و قانع کننده ای از دنیای واقعی ارائه می دهد. او به بازیکنان حرفه ای پوکر اشاره می کند که بیش از نیمی از دست های خود را «جا می زنند» (فولد می کنند). این اقدام نه به دلیل ضعف، بلکه به دلیل ارزیابی دقیق احتمالات و دانستن این است که ادامه دادن به یک دست بد، فقط منجر به هدر رفتن منابع بیشتر خواهد شد. آن ها با رها کردن به موقع، پول خود را حفظ کرده و برای فرصت های بهتر آینده آماده می شوند.
همچنین، دوک به کوهنوردان باتجربه اورست اشاره می کند. بسیاری از این کوهنوردان، حتی پس از طی مسافتی طولانی و نزدیک شدن به قله، زمانی که شرایط آب و هوایی یا فیزیکی نامساعد را تشخیص می دهند، تصمیم به بازگشت می گیرند. این انتخاب، که ممکن است در نگاه اول تسلیم به نظر برسد، در واقع یک تصمیم هوشمندانه برای حفظ جان و بقا است. این افراد با رها کردن هدف فعلی، خود را برای صعودی دیگر در آینده و در شرایطی مساعدتر آماده می کنند. این مثال ها به وضوح نشان می دهند که رها کردن به موقع، می تواند ضامن بقا و موفقیت باشد و به شما «قدرت» و «مزیت رقابتی» می بخشد تا منابع خود را به سمت اهداف کارآمدتر هدایت کنید.
موانع ذهنی و روانشناختی رها کردن: چرا چسبیده ایم؟
با وجود منطق قانع کننده پشت مهارت رها کردن، بسیاری از ما همچنان در برابر آن مقاومت می کنیم. آنی دوک توضیح می دهد که این مقاومت ریشه در چندین سوگیری ذهنی و روانشناختی دارد که ما را به «چسبیدن» به مسیرهای نادرست سوق می دهد.
مغالطه هزینه از دست رفته (Sunk Cost Fallacy): بزرگترین تله ذهنی
مغالطه هزینه از دست رفته، شاید بزرگترین و شایع ترین مانع ذهنی در مسیر رها کردن باشد. این مغالطه زمانی رخ می دهد که ما به دلیل منابع (زمان، پول، انرژی) که قبلاً در یک پروژه یا تصمیم سرمایه گذاری کرده ایم، به ادامه آن اصرار می ورزیم، حتی اگر شواهد نشان دهد که ادامه دادن بی فایده یا حتی مضر است. ذهن ما به طور طبیعی از «ضرر» و «هدر رفتن» منابع بیزار است و تمایل دارد برای توجیه سرمایه گذاری های قبلی، به آن فعالیت ادامه دهد.
برای درک بهتر این مفهوم، می توان مثال های متعددی از زندگی روزمره ارائه داد:
- در یک رابطه عاطفی ناکارآمد: زوج ها ممکن است سال ها در یک رابطه سمی بمانند، فقط به این دلیل که «سال های زیادی را با هم گذرانده اند» و نمی خواهند آن همه زمان و احساس را «از دست رفته» ببینند، حتی اگر هر دو طرف ناراضی باشند.
- در مسیر شغلی: فردی ممکن است در شغلی که هیچ علاقه ای به آن ندارد یا پیشرفتی در آن نمی بیند، باقی بماند. توجیه او این است که «سال ها برای این رشته تحصیل کرده ام» یا «این همه زمان برای رسیدن به این موقعیت صرف کرده ام» و ترک آن را نوعی شکست می داند.
- در پروژه های کاری یا سرمایه گذاری: شرکت ها گاهی به پروژه هایی که هیچ چشم اندازی برای موفقیت ندارند، ادامه می دهند، زیرا حجم زیادی از سرمایه (مالی و انسانی) در آن صرف شده است. رهبران سازمان می ترسند که با متوقف کردن پروژه، اعتراف به یک اشتباه پرهزینه کنند و آن را «هدر رفته» تلقی کنند.
پیامدهای عدم رها کردن به دلیل مغالطه هزینه از دست رفته، می تواند بسیار ناگوار باشد. این اقدام نه تنها منجر به اتلاف بیشتر زمان، پول و انرژی می شود، بلکه فرد یا سازمان را از حرکت به سوی فرصت های بهتر و مسیرهای سودمندتر باز می دارد.
هویت و ناهماهنگی شناختی: دفاع از خودمان بودن
نقش هویت در تصمیم گیری ها و مقاومت در برابر تغییر، بسیار حیاتی است. انسان ها تمایل دارند باورها، تصمیمات و اعمال خود را با هویت درونی شان سازگار نگه دارند. وقتی یک تصمیم یا مسیر خاص به بخشی از «چه کسی هستم» ما تبدیل می شود، رها کردن آن به معنای زیر سؤال بردن هویت ماست و این برای بسیاری از افراد بسیار دشوار است.
در اینجا مفهوم «ناهماهنگی شناختی» مطرح می شود. ناهماهنگی شناختی زمانی رخ می دهد که اطلاعات جدید یا شواهد عینی، با باورها، ارزش ها یا تصمیمات قبلی ما در تضاد قرار می گیرند. این تضاد، احساس ناخوشایندی ایجاد می کند. برای کاهش این ناراحتی، افراد معمولاً به جای تغییر باورهای اصلی یا پذیرش اشتباه، شروع به توجیه تصمیمات قبلی خود می کنند. به عنوان مثال، اگر فردی خود را «سرمایه گذار موفق» بداند، پذیرش اینکه سرمایه گذاری فعلی او بی حاصل است، به معنی زیر سؤال بردن هویت اوست. بنابراین، ممکن است به جای رها کردن سرمایه گذاری، به دنبال توجیهات جدیدی برای ادامه دادن آن باشد.
یکی از نمونه های بارز این پدیده، ضرب المثل رایج «حرف مرد یکی است» است. در حالی که ثبات قدم و پایبندی به اصول ارزشمند است، این تفکر گاهی می تواند مانع رشد و انعطاف پذیری شود. اگر «حرف مرد یکی است» به معنای عدم تغییر نظر بر اساس داده های جدید باشد، در واقع مانعی در برابر تصمیم گیری هوشمندانه و رها کردن مسیرهای اشتباه خواهد بود. آنی دوک تأکید می کند که شجاعت واقعی در این است که بتوانیم هویت خود را به گونه ای تعریف کنیم که شامل توانایی تغییر و رها کردن در زمان مناسب نیز باشد.
نزدیک بینی اهداف و ذهنیت خط پایان
تمرکز بیش از حد بر اهداف اولیه و نادیده گرفتن تغییرات محیطی یا فرصت های جدید، می تواند ما را به دام «نزدیک بینی اهداف» بیاندازد. وقتی تنها یک هدف مشخص را در نظر می گیریم و تمام انرژی خود را صرف رسیدن به آن می کنیم، ممکن است از ارزیابی واقع بینانه وضعیت فعلی و وجود گزینه های بهتر غافل شویم. این حالت مانند راننده ای است که تنها به خط پایان نگاه می کند و مسیرهای میان بر یا بهتر را نادیده می گیرد، حتی اگر جاده اصلی بسته باشد.
«ذهنیت خط پایان» نیز از همین جنس است. این ذهنیت ما را وادار می کند تا هر کاری را که شروع کرده ایم، به هر قیمتی به پایان برسانیم، فارغ از اینکه آیا نتیجه نهایی ارزش صرف زمان و انرژی بیشتر را دارد یا خیر. این طرز تفکر، فرصت های «هزینه فرصت از دست رفته» را نادیده می گیرد. به این معنی که اگر در یک مسیر بی حاصل بمانیم، فرصت شروع یک مسیر جدید و بالقوه سودمندتر را از دست می دهیم. این سوگیری ها باعث می شوند ما به جای ارزیابی مداوم و انعطاف پذیر، در یک تونل ذهنی گیر بیفتیم و توانایی رها کردن را از دست بدهیم.
«موفقیت در انتخاب درست، اصرارورزی بر آن و رهاکردن دیگر امور است.»
راهکارهای عملی آنی دوک برای تسلط بر هنر رها کردن
آنی دوک تنها به تشریح مشکلات و موانع ذهنی بسنده نمی کند، بلکه راهکارهای عملی و اثربخشی را برای تقویت مهارت رها کردن ارائه می دهد. این راهکارها به ما کمک می کنند تا در تصمیم گیری های خود، منطقی تر عمل کرده و از تله های شناختی رهایی یابیم.
تدوین برنامه خروج (Exit Plan): معیارهای عینی برای رها کردن
یکی از قدرتمندترین ابزارهایی که دوک معرفی می کند، «برنامه خروج» است. ایده اصلی این است که پیش از شروع هر فعالیت، پروژه، رابطه، یا سرمایه گذاری، باید معیارهای عینی و مشخصی را برای رها کردن آن تعیین کنیم. این معیارها باید قابل اندازه گیری و واضح باشند و از پیش تعیین شوند، تا در آینده و در لحظات تصمیم گیری احساسی، از آن ها به عنوان یک راهنما استفاده کنیم.
چگونه یک برنامه خروج کارآمد بنویسیم؟
- تعیین معیارهای شفاف: مشخص کنید در چه شرایطی (مثلاً اگر میزان سود به زیر X درصد رسید، اگر رابطه بیش از Y ماه ناموفق بود، اگر پیشرفت پروژه از Z% فراتر نرفت) باید از آن خارج شوید.
- زمان بندی: برای بازنگری دوره ای این معیارها و ارزیابی پیشرفت، زمان بندی مشخصی داشته باشید.
- سناریوهای مختلف: پیش بینی کنید که در صورت رها کردن، چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد و گزینه های جایگزین شما چیست.
به عنوان مثال در کسب وکار، یک استارت آپ می تواند از ابتدا تعیین کند که اگر پس از ۱۸ ماه به نرخ رشد X% نرسید یا نتوانست Y میزان سرمایه جذب کند، پروژه را متوقف کرده و به سراغ ایده دیگری برود. این برنامه ریزی برای «شکست» (یا بهتر بگوییم، خروج استراتژیک) به مدیران کمک می کند تا از گرفتار شدن در دام هزینه از دست رفته جلوگیری کنند و منابع خود را برای فرصت های بهتر حفظ نمایند.
«بدترین زمان برای تصمیم گیری راجع به ترک کار زمانی است که در بطن آن قرار داشته باشید.»
قدرت ناظر بیرونی یا مربی رها کردن: چرا نیاز به یک آینه داریم؟
تشخیص سوگیری های ذهنی خودمان در لحظه بسیار دشوار است، زیرا ما به طور طبیعی تمایل داریم تصمیماتمان را توجیه کنیم. اینجاست که نقش یک «ناظر بیرونی» یا «مربی رها کردن» حیاتی می شود. این فرد می تواند یک دوست قابل اعتماد، همکار، مشاور، یا مربی باشد که دیدگاهی بی طرفانه و عینی نسبت به وضعیت ما دارد.
وظیفه این ناظر، گفتن «حقیقت تلخ» به ماست؛ حقایقی که خودمان شاید از دیدنشان امتناع می کنیم. او می تواند با پرسیدن سؤالات چالشی، ما را وادار به تفکر عمیق تر کرده و سوگیری هایمان را آشکار سازد. پذیرش این حقیقت ممکن است سخت باشد و به غرور ما لطمه بزند، اما در نهایت ما را از ضررهای بزرگتر نجات می دهد و به ما کمک می کند تا تصمیمات بهتری بگیریم.
انتخاب یک «مربی رها کردن» که مایل است حقیقت تلخ را به شما بگوید و برای یافتن مسیر درست با شما همکاری کند، بسیار مهم است. این فرد باید کسی باشد که به او اعتماد دارید و می دانید خیر و صلاح شما را می خواهد، حتی اگر نظراتش مخالف میل باطنی شما باشد.
اهداف انعطاف پذیر با فرمول مگر اینکه (Unless Clause):
آنی دوک پیشنهاد می کند که اهداف ثابت و سفت و سخت خود را با اهداف شرطی جایگزین کنیم. این به معنای افزودن عبارت «مگر اینکه…» به اهدافمان است. این رویکرد به ما امکان می دهد تا انعطاف پذیری بیشتری در مواجهه با تغییرات و اطلاعات جدید داشته باشیم.
به عنوان مثال، به جای اینکه بگوییم «من تا آخر عمرم در این شرکت کار خواهم کرد»، می توانیم بگوییم «من تا آخر عمرم در این شرکت کار خواهم کرد، مگر اینکه فرصت شغلی با رشد بیشتر و ارزش های همسو با اهدافم پیدا کنم» یا «مگر اینکه شرکت مسیر خود را به سمتی تغییر دهد که با آرمان های من همخوانی نداشته باشد». این عبارت «مگر اینکه» به ما آزادی عمل می دهد تا بدون احساس گناه یا شکست، در صورت لزوم مسیرمان را تغییر دهیم. این فرمول به ما یادآوری می کند که اهداف، باید ابزاری برای رسیدن به زندگی بهتر باشند، نه زندان هایی که ما را در خود محبوس کنند.
تمرین کشتن میمون و ارزیابی مداوم:
دوک تمرینی با عنوان «کشتن میمون» را معرفی می کند که به معنای پرسیدن یک سؤال بنیادی و قدرتمند از خود است: «اگر امروز از نو شروع می کردم، آیا باز هم همین مسیر، پروژه، یا رابطه را انتخاب می کردم؟» این سؤال ما را از دام هزینه از دست رفته خارج می کند و مجبورمان می کند تا وضعیت فعلی را بدون در نظر گرفتن سرمایه گذاری های گذشته، به طور عینی ارزیابی کنیم.
پاسخ صادقانه به این سؤال می تواند چشمان ما را به روی حقایقی که از آن ها اجتناب می کردیم، باز کند. این تمرین باید به صورت دوره ای و مداوم در تمام ابعاد زندگی و کسب وکار ما انجام شود. اهمیت بازنگری دوره ای در تصمیمات و اهداف، به ما کمک می کند تا اطمینان حاصل کنیم که همچنان در مسیر درست قرار داریم و منابع خود را به طور مؤثرتری استفاده می کنیم. این رویکرد فعال و پویا، ما را از اتخاذ تصمیمات منفعلانه و چسبیدن به گذشته باز می دارد و به ما قدرت می دهد تا آینده ای آگاهانه تر و موفق تر بسازیم.
جملات کلیدی و درس های ماندگار از کتاب رها کن!
کتاب «رها کن!» سرشار از بینش های عمیق و جملات تأثیرگذاری است که می توانند نگرش ما را نسبت به پافشاری و تسلیم شدن تغییر دهند. در اینجا به برخی از برجسته ترین جملات و درس های ماندگار آنی دوک اشاره می کنیم:
- مردم مدام به چیزهایی اصرار می ورزند که در آن ها موفق نمی شوند.
- رها کردن یک بازی تصمیمی است سرشار از عدم اطمینان، چرا که هرگز نمی دانید دقیقاً چه زمانی قرار است ببازید.
- همان طور که پس دادن یک دست کارت تنها راه تضمین باختن در آن دست است، رهاکردن یک دست بازی که درحال باختن آن هستید تنها راه تضمین پس نگرفتن پولی ا ست که روی آن شرط بسته اید.
- هویت نقش مهمی در تصمیم گیری های ما دارد و می تواند رها کردن را بسیار دشوار کند.
- بیزاری از زیان باعث می شود گزینه هایی را ترجیح دهیم که احتمال مواجهه با زیانِ کمتری دارند. بیزاری از زیان ما را از ریسک کردن گریزان می کند.
- در جهانی که همه جا اصرارورزیدن به چشم مسیری منتهی به شرافت و موفقیت دیده می شود، ثبات قدم ستاره ی نمایش است.
- ما از رها کردن می ترسیم، زیرا از شکست خوردن وحشت داریم.
- با رها کردن در زمان مناسب، می توانیم از بدبختی های غیرضروری و اتلاف وقت و پول جلوگیری کنیم. این کار ما را آزاد می کند تا به سمت چیزی که واقعا برایمان ارزشمند است حرکت کنیم.
- معمولاً وقتی کاری را به موقع رها می کنیم، احساس می کنیم انگار خیلی زود آن را ترک کرده ایم.
- لازمه موفقیت، پشتکار کورکورانه نیست. بلکه موفقیت به یافتن راه مناسب برای پیگیری نیاز دارد.
جمع بندی: رها کن تا زندگی کنی!
در نهایت، پیام اصلی کتاب «رها کن!» اثر آنی دوک، در تغییر پارادایم فکری ما نسبت به مفهوم پافشاری و تسلیم نهفته است. این کتاب به ما یادآوری می کند که موفقیت واقعی، نه در چسبیدن کورکورانه به هر مسیر، بلکه در توانایی تشخیص هوشمندانه زمان دست کشیدن از امور بی حاصل و هدایت انرژی و منابع به سوی فرصت های ارزشمندتر است.
آنی دوک با استناد به شواهد علمی و مثال های کاربردی، نشان می دهد که موانعی نظیر مغالطه هزینه از دست رفته، سوگیری های هویتی و نزدیک بینی اهداف، چگونه ما را در تله تصمیمات نادرست گرفتار می کنند. با این حال، او تنها به تشریح مشکلات نمی پردازد، بلکه با ارائه راهکارهای عملی مانند تدوین «برنامه خروج»، بهره گیری از «ناظر بیرونی»، تنظیم «اهداف انعطاف پذیر با فرمول مگر اینکه» و انجام «تمرین کشتن میمون»، ابزارهایی قدرتمند را برای رهایی از این تله ها و بهبود مهارت های تصمیم گیری در اختیارمان قرار می دهد.
«رها کن!» نه تنها یک راهنمای خودسازی برای افزایش بهره وری است، بلکه دعوتی است به یک زندگی آگاهانه تر و پُربارتر؛ زندگی ای که در آن ترس از شکست، مانع از حرکت به سوی رشد و فرصت های جدید نشود. با پذیرش این حقیقت که رها کردن به موقع یک مهارت است، می توانیم انعطاف پذیری ذهنی خود را افزایش داده، از اتلاف منابع جلوگیری کنیم و در نهایت، به نسخه ای بهتر از خودمان تبدیل شویم.
اگر در زندگی شخصی یا حرفه ای خود با تصمیمات دشواری مواجه هستید و احساس می کنید در برزخ ماندن یا رفتن گرفتار شده اید، مطالعه خلاصه این کتاب می تواند اولین گام برای رهایی شما باشد. برای درک عمیق تر و شخصی سازی آموزه های آنی دوک در زندگی خود، به شما توصیه می شود که نسخه کامل کتاب «رها کن!: قدرت دانستن اینکه چه زمانی باید بی خیال شویم» را نیز مطالعه فرمایید. این کتاب دیدگاه شما را نسبت به تصمیم گیری، شکست و موفقیت برای همیشه تغییر خواهد داد و قدرت رها کردن را به عنوان یک امتیاز بزرگ در دستانتان قرار خواهد داد.