دو حزب و یک استراتژی
مواضع اخیر ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در خصوص تحولات جاری در سوریه مورد توجه رسانههای غربی قرار گرفته است. در حالی که حکومت بشار اسد در سوریه پایان یافته، دونالد ترامپ، مدعی شده که ایالات متحده نباید در اوضاع سوریه «دخالت» کند.
به گزارش کردوار نیوز، حنیف غفاری در یادداشتی نوشت: دونالد ترامپ در پیامی تاکید کرده است که آمریکا نباید هیچ کاری درباره رویدادهایی که در سوریه روی میدهد انجام دهد و درگیریهای کنونی در سوریه، ارتباطی به واشنگتن ندارد! با این حال چنین مواضعی منبعث از راهبرد کلان، استراتژیها و حتی تاکتیکهای حکومت آمریکا در قبال سوریه و منطقه نیست. در این خصوص، میان جمهوریخواهان و دموکراتها اشتراکی راهبردی وجود دارد و انکار این مسئله توسط ترامپ تاثیری در اصل مسئله نمیکند! صورت ماجرا از این قرار است که ترامپ شامگاه شنبه در پیامی در یکی از شبکههای اجتماعی به تحولات سوریه واکنش نشان داد.
وی در این پیام نوشت: «مخالفان در سوریه در حال پیشروی بیسابقه بوده و شهرهای متعددی را به کنترل در آوردهاند و در حال حاضر در دمشق قرار دارند و در حال آماده شدن برای اتخاذ اقدامی بزرگ برای سرنگونی اسد هستند! سوریه آشفته شده، اما آنها دوستان ما نیستند. آمریکا نباید هیچ کاری درباره آن انجام دهد، این جنگ ما نیست. نباید در آن درگیر شد».
مواضعی هدفمند، اما دروغین!
مواضع اخیر ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در خصوص تحولات جاری در سوریه مورد توجه رسانههای غربی قرار گرفته است. در حالی که حکومت بشار اسد در سوریه پایان یافته، دونالد ترامپ، مدعی شده که ایالات متحده نباید در اوضاع سوریه «دخالت» کند. دونالد ترامپ که در اولین سفر خارجی خود از زمان پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پاریس سفر کرده، در پیامی با اشاره به اینکه اوضاع سوریه «آشفته» است، نوشت که این کشور «دوست ما نیست و ایالات متحده نباید در آن دخالت داشته باشد».
رسانههای وابسته به حزب جمهوریخواه آمریکا، این مواضع را مصداق عزم ترامپ مبنی بر کاهش هزینههای جنگ و مداخلهگرایی در حوزه سیاست خارجی کشورشان قلمداد کردهاند! اما کمتر کسی نسبت به این گزاره اطمینان دارد! واقعیت امر این است که خلق بحرانهای مزمن سیاسی -امنیتی در منطقه، اصلیترین راهبرد حوزه سیاست خارجی آمریکاست و در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ نیز به کرات شاهد تحقق آن بودیم. حمایتهای میدانی پنتاگون و سنتکام از داعش در جریان اشغال عراق و سوریه و همچنین تلاش حداکثری واشنگتن برای جلوگیری از سقوط داعش بر هیچ کس پوشیده نیست. ضمن آنکه بخش اعظمی از کارگردانی رفتار و عملکرد گروههای تروریستی در سوریه با هدایت و مدیریت طرفداران و نزدیکان رئیسجمهورجدید آمریکا صورت گرفته است. اما سوال اصلی اینجاست که چرا ترامپ چنین سیگنالی را به مخاطبان مخابره کرده است؟!
ریشهیابی مواضع ترامپ!
پاسخ این سوال را باید در وعدههای انتخاباتی ترامپ مبنی بر پرهیز از مداخلهگرایی در امور دیگر کشورها تلقی کرد. وعدهای کاملا صوری و دروغین که سنخیتی با تیم سیاست خارجی رئیسجمهور جدید آمریکا ندارد. از سوی دیگر، ترامپ تلاش میکند با انکار هرگونه آگاهی یا دخالت خود نسبت به تحولاتی که در مناطق گوناگون دنیا رخ میدهد، از پذیرش هزینههای ناشی از این اقدامات و ریسکپذیری در قبال آنها در هفتههای نخست حضور خود در قدرت اجتناب کند. رئیسجمهور جدید آمریکا قصد دارد خود را به جای طراح، وارث شرایط جاری در منطقه غرب آسیا قلمداد کند تا به این وسیله، بازی مقصرسازی علیه دیگران را به سبک همیشگی خود مدیریت کند. در این بازی نه چندان پیچیده، در صورت انطباق منافع آمریکا با تحولات سوریه، ترامپ خود را مبدع و مولد آن قلمداد خواهد کرد و در غیر این صورت، آن را میراثی شوم و به جامانده از دوران ریاست جمهوری بایدن و حضور دموکراتها در کاخ سفید تلقی میکند. فراموش نکنیم که رئیسجمهور جدید آمریکا نه تنها به راحتی مواضع خود را در قبال تحولات بینالمللی و داخلی تغییر میدهد، بلکه بعضا به انکار حمایتها یا عدم حمایتهای اولیه خود نسبت به این روند نیز میپردازد! از این رو نباید اسیر آدرس انحرافی و مواضع ظاهری رئیسجمهور جدید آمریکا در قبال حوادث اخیر سوریه شد. شدت و عمق هماهنگی میان ترامپ و رژیم اشغالگر قدس (و به صورت خاص شخص نتانیاهو) این گزاره را بیش از پیش تثبیت میکند! بنابراین، نباید در اینجا مقهور آدرس انحرافی رئیسجمهور جدید آمریکا در قبال تحولات جاری در سوریه و منطقه شد.
دو حزب و یک رویکرد
در این معادله، ما با دو حزب سنتی آمریکا و یک فرمول، راهبرد و استراتژی در سوریه و منطقه مواجه هستیم. هرگونه تلاش ترامپ برای غیریتسازی با دموکراتها در این خصوص، نوعی آدرس انحرافی و البته هدفمند محسوب میشود.
نگرانی کاخ سفید از آینده
در این میان نمیتوان از دغدغهها و نگرانیهای شدید ترامپ نسبت به تحولات آتی در منطقه و سوریه به سادگی گذشت! یکی از اصلیترین این نگرانیها، معطوف به مدیریت مناسبات گروههای تروریستی در حوزه شامات است. طی روزهای اخیر در چندین مورد نیروهای وابسته به هیأت تحریرالشام، قسد، تشکیلات موسوم به «ارتش آزاد» (معارضان سوری) و کُردهای مخالف سوری به جان یکدیگر افتادند و بر سر تصرفات درگیریهایی میانشان رخ داد. گرچه سیاست رسانهای و تبلیغاتی غرب و رژیم اشغالگر قدس، تمرکززدایی از منازعات است، اما نباید فراموش کرد دیر یا زود این منازعات (که وقوعشان قطعی است) در معرض دید مخاطبان تحولات منطقه قرار خواهد گرفت. ترکیه نیز به عنوان حامی مشترک منطقهای این گروهها، بارها ناتوانی خود را در کنترل و مدیریت اختلافات نشان داده است. سومین و آخرین دغدغه، مربوط به پیامدهای سقوط نظام سوریه بر دیگر پروندههای منطقه است. افکار عمومی دنیا متوجه ارتباط و پیوستگی تحولات جاری در سوریه، لبنان، یمن، غزه، عراق و … با یکدیگر هستند. تبدیل سوریه به زمین سوخته (از دیدگاه غرب و رژیم اشغالگر قدس) هزینهها و تبعاتی برای واشنگتن و تلآویو به عنوان دو کارگردان اصلی تحولات اخیر خواهد داشت. برخی از این عواقب، مشمول اصل غافلگیری است و میتواند خلاء ناشی از سقوط حکومت مستقر (بشار اسد) را به جای نقطه قوت، به نقطه ضعف اشغالگران و مهرههای آنها تبدیل کند. این قاعده، به صورت خاص مشمول دولت جدید آمریکا خواهد شد، زیرا ترامپ در یکی از حساسترین برهههای زمانی ممکن، در راس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن حاضر میشود.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در کردوار نیوز به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام