روایت هراس انگیز هویدا از فرح دیبا

اقامت |مدرسه |مصاحبه

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، دوران نوزده ساله زندگی مشترک محمدرضا پهلوی و فرح دیبا را باید دوران تثبیت قدرت پهلوی دوم دانست. دورانی که وی اقدام به اجرای بندهای نوزده گانه انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم و در کنار آن برگزاری جشن‌های متعدد کرد.

درباره اقدامات فرح پهلوی نظرات گوناگون مطرح است، اما روایت امیر عباس هویدا سی و هفتمین نخست وزیر ایران روایت دست اول و صریحی از خاندان پهلوی به خواننده می‌دهد.

پرویز راجی، آخرین سفیر ایران در لندن، در خاطرات خود نوشته است: در دیداری که با هویدا در ۱۲ مرداد ۱۳۵۶ داشتم از او راجع به نقش تعدیل‌کننده شهبانو در تصمیم‌گیری‌های شاه سؤال کردم، او جواب داد: «متأسفانه اطراف شهبانو را افرادی جاه‌‎طلب و بی‌رحم گرفته‌اند که فکر و ذهن او را شدیدا تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. به همین جهت نیز شاهنشاه به من دستور داده که هر نامه‌ای با امضای هوشنگ نهاوندی (رئیس دفتر فرح) به دستم رسید، به جز آن‌ها که مربوط به امور هنری و وظایف سازمان‌های تحت سرپرستی شهبانوست، بقیه را پاره کنم و دور بریزم و بعد اضافه کرد: من مطمئنم که اگر روزی شهبانو بخواهد بر این مملکت حکومت کند، همه ما را در عرض چند ساعت قلع و قمع خواهد کرد.

فرح پهلوی

فرح دیبا همسر سوم محمدرضا پهلوی در ۲۲ آنلاین ۱۳۱۷ خورشیدی در تبریز متولد شد. پس از اخذ مدرک دیپلم به فرانسه رفت و در رشتۀ معماری در دانشکدۀ هنر‌های زیبا مشغول تحصیل شد.  او از روز ۲۹ آذرماه سال ۱۳۳۸ که با شاه ازدواج کرد تا ۲۶ دی ۱۳۵۷ که در آستانه پیروزی انقلاب همراه همسرش از ایران گریخت، «ملکه ایران» بود.

انگیزه ازدواج و طلاق شاه و فوزیه در پرده ابهام ماند، ازدواج شاه با ثریا بسیار روشن بود؛ خاندان سلطنت وارث می‌خواست بدین ترتیب ایل ثریا اسفندیاری بختیاری جای خود را به طایفه فرح دیبا داد، برای به دنیا آوردن فرزند آن هم پسر. شیوه موروثی سلطنت، در عمل هیچ جایی برای دفاع از حقوق زن باقی نگذاشته بود. سرانجام ولیعهد به دنیا آمد، رضا پهلوی؛ آنکه سلطنتش تقدیر نبود.

در طول بیش از نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی بر ایران هیچ زنی به اندازه فرح پهلوی سومین و آخرین همسر شاه، نقشی چنان حساس و سرنوشت ساز در تاریخ حیات سیاسی ایران بازی نکرده است.

هر چند اشرف پهلوی بیش از بیست سال از دوران سلطنت برادرش، نقش زن اول را در سیاست ایران بازی می‌کرد و نقش فرح محدود به ده سال آخر سلطنت شاه بود، ولی وقایع این ده سال آخر که به انقلاب اسلامی ایران و برچیده شدن اساس رژیم سلطنتی در ایران انجامید، از چنان اهمیتی برخوردار است که جا دارد را به عنوان زن شماره یک دوران سلطنت پهلوی‌ها در آخرین دهه سرنوشت ساز سلطنت این خاندان به شمار آوریم.

فرح در مهرماه سال ۱۳۱۷ در یک خانواده متوسط از یک پدر آذربایجانی و مادری گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد. پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح برای انجام مأموریتی در رومانی، که در آن زمان رژیم سلطنتی داشت به سر می‌برد. فرح در کودکی پدر را از دست داد و با مادرش راهی تهران شد.

فرح در تهران تحت سرپرستی مادر و با مراقبت و حمایت دائی بزرگ شد و در مصاحبه‌ای با یک خانم روزنامه نگار انگلیسی از دوران کودکی خود چنین یاد می‌کند: من تنها بچه بودم، اما یک پسردایی داشتم که با هم در یک خانه بزرگ شدیم و برای من مثل برادر بود… مادرم آن وقت‌ها هم اجازه می‌داد کار‌هایی را بکنم که این روز‌ها برای دختر ایرانی طبیعی است.

اما آنوقت‌ها نبود. مثلاً اجازه داد وارد پیشاهنگی شوم و با دختر‌های دیگر به اردوگاه و این جور جا‌ها بروم. پیشاهنگ‌های پسر هم بودند که آن طرف اردوگاه بودند. این نوع فعالیت‌ها در آن زمان برای دختر‌ها یک چیز عادی نبود.

فرح تحصیلات خود را در تهران، ابتدا در مدرسه ایتالیایی‌ها و سپس مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد.

فرح در رشته معماری مشغول تحصیل شد و ضمن تحصیل، با گروه‌های دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه که در آن زمان بیشتر گرایش‌های چپی داشتند محشور شد.

نزدیکی بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیت‌ها بی تأثیر نبود. در این که فرح تا چه اندازه در فعالیت‌های گروه‌های دست چپی در فرانسه درگیر شده و اعتقادات کمونیستی که به او نسبت می‌دهند تا چه اندازه عمق داشته است، اظهار نظر قاطعی نمی‌توان کرد، زیرا خود او نه در خاطراتش از زندگی دانشجوئی در فرانسه، به این موضوع اشاره‌ای می‌کند که انتظار آن هم در زمان انتشار این کتاب نمی‌رفت و نه در مصاحبه هائی که بعد از انقلاب از وی منتشر شده کمترین اشاره‌ای به این مطلب دیده می‌شود.

فرح هنگام تحصیل در پاریس از نظر تأمین هزینه تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود در تنگنای مالی بودن او و شرایط فکری آن زمان در سیطره چپ قرار داشت موجب شده است که احتمال نفوذ افکار چپ بر فرح دور از ذهن نباشد.

من در فرانسه بودم شاه ثریا را طلاق داد و من از جمله کسانی بودم که خیلی از این موضوع ناراحت شدم، زیرا ثریا را دوست داشتم. بعد از طلاق ثریا مطبوعات فرانسه مرتباً درباره اینکه شاه در جستجوی دختری برای عروسی با اوست مطالبی می‌نوشتند و اسامی کسانی را به عنوان نامزد احتمالی شاه عنوان می‌نمودند در اقامتگاه دانشجویی ما هم این موضوع بر سر زبان‌ها بود و دانشجویان دیگر اعم از فرانسوی یا ایرانی، حتی پیش از اینکه فکر ازدواج با شاه به مخیله من خطور کند می‌گفتند چرا تو زن آینده شاه نباشی.

فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرائی که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر می‌آورد در این مجلس عده‌ای از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به حضور شاه معرفی شدند که فرح یکی از آن‌ها بود.

فرح می‌گوید: شاه از اکثر دانشجویان سئوالاتی درباره رشته تحصیلی آنان می‌کرد و از من هم پرسید در چه رشته‌ای تحصیل می‌کنی؟ پاسخ دادم معماری. شاه با کمی تعجب گفت:  فکر نمی‌کنی برای یک زن کار نادری باشد؟ پاسخ دادم: چرا، همین طور است. در این ملاقات کوتاه نه شاه فکر می‌کرد که روزی این همسر او و ملکه ایران خواهد شد و نه برای فرح با همه شوخی‌هایی که در محیط دانشجوئی با او می‌کردند چنین چیزی قابل تصور بود.

دو ماه بعد از این ملاقات، فرح برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار می‌کرد او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد. 

اردشیر زاهدی که در آن موقع داماد شاه بود دفتری در دربار داشت و ضمن سایر کار‌ها به امور دانشجویان ایرانی در خارج هم رسیدگی می‌کرد. اردشیر زاهدی از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلی خوشش آمد و او را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد. فردای همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدی هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد. فرح بعد از مدتی به عنوان ملکه با شاه ازدواج کرد.

آنچه موقعیت فرح را در دربار پهلوی استحکام بخشید، تولد پسری در پایان نخستین سال ازدواج او با شاه بود که مشکل جانشینی شاه را حل کرد و فرح به عنوان مادر ولیعهد از مقام و موقعیت برتری برخوردار شد.

تولد دو دختر و یک پسر دیگر در سال‌های بعد به تدریج مقام فرح را به عنوان ملکه و بانوی اول ایران تثبیت کرد و نفوذ و قدرت او که به لقب جدید «شهبانو» ملقب شده بود از ملکه مادر و خواهران شاه پیشی گرفت، با وجود این فرح سعی می‌کرد از هرگونه برخورد و درگیری با مادر و خواهران شاه پرهیز کند و هرگز در رفتار احترام آمیز خود نسبت به آنها، مخصوصاً ملکه مادر شاه تغییری نداد.

فرح و اشرف در خاطرات خود با احترام متقابل از یکدیگر یاد کرده اند، ولی منکر این واقعیت نمی‌توان شد که اشرف به آسانی حاضر نبود موقعیت برتر خود را در دربار به نفع فرح از دست بدهد و از مداخلات خود در امور سیاسی دست بردارد. فرح هم تا آنجا که به او ارتباط نداشت در کار‌های اشرف مداخله نمی‌کرد، ولی در مسائلی که مربوط به زندگی خصوصی او یا تربیت فرزندانش می‌شد مانع دخالت اشرف و اطرافیان می‌شد.

منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر، از طاووس تا فرح: جای پای زن در مسیر تاریخ معاصر ایران، محمود طلوعی

نمایش بیشتر