چرا پژوهشها در حل مسائل اجتماعی ناکارآمد هستند؟
در یک پژوهش بررسی شد؛
پژوهشهای جامعهشناسی نیاز به کاربردیشدن دارد و وضعیت کنونی آنها در ایران، حکایت از ناکارآمدی این پژوهشها در حل مسائل اجتماعی دارد.
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، در بحث کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی عدهای بر این باورند که علم جامعهشناسی و پژوهشهای آن بایستی وارد عرصۀ سیاستگذاری شود و طرح مبحثی، چون جامعهشناسی سیاستگذاراز این زاویه قابل تأمل است.
کرم حبیبپور گتابی (دانشیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) با همکارش سیدحسین سراجزاده (دانشیار جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای با عنوان «مسئلهمندی کاربردی شدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران» به این موضوع میپردازد که کاربردی شدن پژوهش گرچه با مسئله بنیادی شدن پژوهشهای جامعهشناسی همراه است، اما در سویۀ دیگر به معنای خدمت این پژوهشها به ارائە راه حل برای مسائل شناسایی شده نیز هست.
پیشتر در همین سرویس بخش اول از این پژوهش باعنوان «کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناختی» منتشر شده است؛ در این گزارش تلاش خواهیم کرد به ارزیابی وضع موجود کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران بپردازیم.
در این پژوهش آمده است به تبع تفاوت دیدگاههایی که در بین صاحبنظران در مورد مفهوم کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران وجود دارد، استدلالهای دوگانه و البته متناقضی نیز در رابطه با وضع موجود کاربردی شدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران وجود دارد.
* افراطیشدن کاربردیشدن جامعهشناسی
به زعم این پژوهشگران گروهی از صاحبنظران با مفهومسازی متفاوت خویش از کاربردی شدن علم جامعهشناسی و پژوهشهای مرتبط، معتقدند که اساساً جامعهشناسی و پژوهشهای آن در ایران به شکلی افراطی و بیش از اندازه کاربردی شده است و ما با چیزی به اسم فقدان یا ضعف کاربردی شدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران مواجه نیستیم. در این مقاله آمده است که طبق نظر این گروه، آن چه در ایران و پژوهشهای جامعهشناسی مشهود است، افراطیشدن کاربردیشدن جامعهشناسی است تا کاربردی نشدن آن؛ بنابراین، از منظر این گروه که عمدتاً از حیث معرفتی با مفهوم کاربردی شدن مواجه شده و آن را صورتبندی کردهاند، جامعهشناسی در ایران اتفاقاً کاربردی شده و چه بسا بسیار مفرط هم کاربردی شده است و بنابر این، نباید نگران موانع کاربردی شدن آن بود.
مسئله جامعهشناسی ایران نظری و تئوریک نبودن آن است
این پژوهشگران در ادامه به این موضوع اشاره میکنند که مسئله جامعهشناسی ایران نظری و تئوریک نبودن آن است و به بحرانهای دیگر در جامعهشناسی و فقدان تولید دانش در این علم و یا حتی محدودکردن قلمروهای علمی این دانش به امور تکنوکراتیک و بوروکراتیک و ارزشهای ابزاری و امثال اینها دامن زده است که بایستی با راهحلهایی همچون گفتگوی انتقادی و نهادی به فکر تدبیر این مسئله بود.
* پروبلماتیک تأثیرگذاری
این پژوهشگران توضیح میدهند که عدهای از صاحبنظران، اساساً پروبلماتیک کاربردیشدن جامعهشناسی را کنار گذاشته و پروبلماتیک تأثیرگذاری را به میان میکشند و معتقدند که باید از کاربردی شدن به مؤثر بودن حرکت کنیم؛ بنابراین، باید وضع موجود جامعهشناسی ایران را از حیث اثرگذار بودن بررسی کنیم نَه کاربردی بودن.
* ناکارآمدی پژوهشها
به زعم این پژوهشگران صاحبنظران دیگر مدعیاتی را مطرح کردهاند و معتقدند که پژوهشهای جامعهشناسی نیاز به کاربردیشدن دارد و وضعیت کنونی آنها در ایران، حکایت از ناکارآمدی این پژوهشها در حل مسائل اجتماعی دارد. این گروه به کاربردینشدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران انتقاد کرده و بر این باورند این وضعیت ریشه در دلایل متعدد و چندگانهای دارد.
* موانع کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران
این پژوهشگران در این مقاله به این موضوع اشاره میکنند که؛ تحقق کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی در ایران، با چالشها و موانعی مواجه است و این موانع گاه منجر به مخالفت جدی و تامّ برخی صاحبنظران با کلّیت مفهوم کاربردیشدن شده است. در ادامه به برخی از مهمترین موانع و چالشها اشاره میشود:
- هژمونی پارادایمهای غیرانتقادی؛ بخش زیادی از پژوهشهای جامعهشناسی در ایران بهدلیل سنت تاریخی و کلاسیک جامعهشناسی، مبتنی بر پارادایمهای غیرانتقادی شامل پوزیتیویسم و تفسیرگرایی و یا فلسفۀ هرمنوتیک است که جزء پارادایمهای محافظهکار و غیرانتقادی به شمار میروند که معمولا در شناخت دقیق مسأله و ارائۀ دقیق راهحلها، ناکاماند.
در ادامه این پژوهش آمده است که پایا، ابراهیمآبادی و آروین در کتاب «آسیبشناسی نقادانە علومانسانی و اجتماعی در ایران» در پاسخ به این پرسش که چرا علوم انسانی در ایران رنجور و کمبازده است و در قیاس با علوم زیستی و فیزیک، از حیث دستیابی به معرفتهای کارآمد و بدیع، تأثیرگذاری بهینه بر زیستبومهای معرفتی و اجتماعی و ارائۀ راهحلهای کارآمد برای مسائل، در حد پائینی از اثربخشی قرار دارد، غلبۀ الگوهای پوزیتیویستی، هرمنیوتیستی و پدیدارشناسانه را یکی از مهمترین دلایل این امر عنوان کردهاند.
فقدان نقش علوم انسانی و اجتماعی در ایران در تصمیمسازیها و سیاستگذاریها در حیطۀ دولت، بهدلیل عدم پیوند اُرگانیک متقاطع و هماهنگ بین سه ساحت سیاست، اقتصاد و فرهنگ است.
- استعمار نهاد علم و دانشگاه در ایران؛ بنا به اذعان برخی صاحبنظران، علم مبتنی بر ارزشهای ذاتی، انتقادی و ارتباطی است و علمی «مؤثر» ارزیابی میشود که واجد این ارزشها باشد. درحالیکه علم و دانشگاه ایرانی تحتالشعاع ارزشهای ابزاری قرار گرفته و به تعبیری دچاراستعمار شده است و این، بهزعم صاحبنظران، یک فاجعه است، در حقیقت، تداخل بین علم و سیاست، جلوی پژوهشهای اجتماعی کاربردی بهویژه پژوهشهای نظری و بنیادی را گرفته است.
در این مقاله آمده است که عبدالکریمی در این زمینه اشاره میکند که فقدان نقش علوم انسانی و اجتماعی در ایران در تصمیمسازیها و سیاستگذاریها در حیطۀ دولت، بهدلیل عدم پیوند اُرگانیک متقاطع و هماهنگ بین سه ساحت سیاست، اقتصاد و فرهنگ است. در ایران، ساحت سیاست که متولی امنیت است، بر دو ساحت اقتصاد و فرهنگ که بسیار کوچک هستند، مستولی شده است و هیچ ارتباطی بین این سه ساحت نیست.
* تسخیر مفهوم کاربردیشدن
به زعم این پژوهشگران در چنین وضعیت استعمارگونهای، اساساً با تسخیر مفهومِ کاربردیشدن نیز مواجهیم که این مفهوم دستخوش تسخیر شده است و این تسخیر، نتیجۀ وجود رابطۀ نابرابر بین نهاد علم (دانشگاه) و دولت (سیاستگذار) است.
در این مقاله آمده است که این وضعیت صورتهای آسیبشناسانە جامعهشناسی سیاستگذار که همانا پیروی و از دولت به تعبیری که مایکل بورُوُی مطرح کرده است بیشتر دیده میشود.
* غیرگفتگوییبودن علم جامعهشناسی
این پژوهشگران توضیح میدهند که علم جامعهشناسی و نتایج پژوهشهای آن در ایران، گفتگویی نیست، این گفتگو چه در درون علم و پارادایمهای جامعهشناسی از یک طرف و چه در بین علم جامعهشناسی و نهادهای سیاستگذار از سوی دیگر قابلطرح است.
این پژوهشگران در ادامه به این موضوع اشاره میکنند که گفتگویینبودن، به مسائل و موانع دیگر نیز دامن زده و چه بسا به شکلی دیالکتیک و با اثر دوسویه یکدیگر را تقویت میکنند.
* زمینهزدودگی آموزش جامعهشناسی
این پژوهشگران به این موضوع اشاره میکنند که علم جامعهشناسی در ایران در سطح نهادهای آموزشی و حتی پژوهشی، تا حد زیادی از بافت و زمینۀ زندگی مردم فارغ است.
در ادامه این مقاله آمده است که در واقع جامعهشناسی ایران و پژوهشهایی که در این علم صورت میگیرد، به اندازه کافی با زندگی مردم پیوند برقرار نمیکند و به عنوان یک علم کف خیابان در ارتباط با زندگی مردم نبوده و نسبت به آن حساس نیست.همین مسئله، آن را کمتر غیرزمینهمند کرده و در نهایت کاربردیشدن آن را با مشکل روبهرو میکند.
* شکاف بینرشتهای
علم جامعهشناسی در ایران دستخوش شکافهایی از جمله شکاف میانرشتهای است و به نظر میرسد یکی از راهکارهای کاربردیشدن علم جامعهشناسی میانرشتهایشدن آن است که بتواند عناوین و سرفصلهای لازم از علوم مختلف را به نحو منطقی در کنار هم در قالب رشتههای دوگانه جمع نماید تا بتواند مسئله محوری و راهحلمحوری دقیقتر و همه جانبهتری داشته باشد.
این پژوهشگران در نهایت اینگونه جمعبندی میکنند که کاربردیشدن پژوهشهای جامعهشناسی یک پروسه است که در آن دانش جامعهشناسی فراتر از آکادمی، در ارتباط با نهاد سیاستگذار و یا جامعۀ مدنی قرار میگیرد تا به حل یک مشکل اجتماعی و یا تغییر و بهبود شرایط جامعه کمک کند.