چگونه برای کودکان داستان بگوییم؟
داستان گویی ، یکی از مهم ترین و اصلی ترین راه ها برای جذب مخاطب و داشتن به شمار می آید و شما می توانید با استفاده از این مهارت بهترین نوع صحبت کردن را داشته باشید. چرا که همه افراد به شدت به داستان علاقه دارند و نسبت به آن واکنش مثبت نشان می دهند. در این مقاله قرار است تکنیک های بی نظیری درباره داستان گویی برای شما بیان کنیم تا بتوانید با استفاده از آن ها مخاطبینتان را مجذوب خود کنید.
آنچه در این مقاله می خوانید
اهمیت مهارت قصه گویی (داستان گویی)
همان طور که در ابتدا هم گفتم، داستان گویی می تواند هنگام صحبت کردن با دیگران و سخنرانی نقش بسیار پررنگی را ایفا کند و در کلام شما تأثیرگذار باشد. در ادامه با برخی از مهم ترین فواید آن آشنا خواهیم شد:
1. علاقه مخاطبین به داستان گویی
در کل داستان گویی بهترین راه جذب مخاطبان در و یا صحبت های معمولی است، چرا که همه افراد از همان دوران کودکی خود به داستان علاقه دارند و برای شنیدن آن مشتاق هستند. احتمالاً خود شما هم زمانی که داستان جذابی از یک نفر می شنوید، یا یک فیلم با قصه مناسبی می بینید و یا حتی کتابی با داستان قدرتمند مطالعه می کنید، به شدت مشتاق می شوید و واکنش های مثبتی از خود بروز می دهید.
دلیل این اتفاق هم این است که علاقه به داستان در ذات ما انسان ها قرار دارد و زمانی که آن را می شنویم، از خود بیخود شده و دوست داریم آن را تا انتها دنبال کنیم. پس اگر قرار باشد نکات آموزشی را در قالب داستان بشنویم، قطعاً نتایج بهتری خواهیم گرفت و آن نکات را به خوبی یاد می گیریم.
داستان گویی بهترین راه جذب مخاطبان است
2. تحت تأثیر قرار دادن مخاطب
داستان، نیمکره راست مغز را تحت تأثیر قرار می دهد و وقتی هم این اتفاق رخ می دهد، مطالب خیلی راحت تر به ذهن افراد سپرده شده و توسط آن ها پذیرفته می شوند.
در واقع داستان می تواند یکی از مهم ترین محرک ها برای افراد باشد و به درگیر شدن نیم کره راست مغز کمک کند و احساسات طرف مقابل را تحریک کرده و بعد هم کاری انجام می دهد که مخاطب، آن تصمیمی را که شما می خواهید را بگیرد.
آموزش مهارت قصه گویی
3. مخاطب با آن همذات پنداری می کند
تا کنون به خودتان دقت کرده اید که وقتی فیلمی تماشا می کنید یا کتاب جذابی می خوانید، خود را جای شخصیت ها قرار می دهید، با گریه آن ها گریه می کنید، با خنده شان می خندید، با سختی هایشان استرس می گیرید و…؟
این رفتار درست به این دلیل است که با داستان همذات پنداری می کنید! همه ما انسان ها همین طور هستیم. پس وقتی شما در مطالبتان از داستان استفاده کنید، مخاطب به خوبی با آن همذات پنداری می کند و شما هم به هدف خود می رسید.
حالا که اهمیت بالای داستان گویی را به خوبی متوجه شدید و دانستید که حتماً باید در کلام خود از آن استفاده کنید، نوبت به بیان تکنیک ها و راه های داستان گویی می شود که با استفاده از آن ها می توانید بهترین نوع داستان گویی را داشته باشید.
چگونه قصه گویی کنیم؟
تکنیک هایی که قرار است در ادامه به بررسی آن ها بپردازیم عبارتند از:
با مخاطبین به خوبی ارتباط برقرار کنید
به داستان خود مسلط باشید
شخصیت های داستان را معرفی کنید
جزئیات را تعریف کنید
در داستان هیجان ایجاد کنید
داستان شما باید مرتبط به موضوع باشد
نتیجه گیری خوبی داشته باشید
1. با مخاطبین به خوبی ارتباط برقرار کنید
اگر مخاطب شما از خودتان راضی نباشد و نتواند با شما ارتباط خوبی برقرار کند، قطعاً با داستان شما هم این ارتباط را برقرار نمی کند، حتی اگر جذاب ترین داستان دنیا را هم تعریف کنید.
پس اولین مرحله این است که مخاطبان خود را به خوبی بشناسید و بتوانید با آن ها به خوبی ارتباط برقرار کنید. برای مخاطب شناسی در سخنرانی هم باید به یک سری ویژگی های مهم دقت کنید، از جمله:
تعداد
جنسیت
شغل
تحصیلات
سن
فرهنگ
و… که همه این موارد را به طور مفصل در مقاله به طور کامل برای شما بیان کرده ایم و پیشنهاد می کنم برای تسلط بیشتر روی این مهارت، حتماً آن مقاله را هم مطالعه کنید.
2. به داستان خود مسلط باشید
نکته ای که به شدت باید به آن دقت کنید، تسلط به داستانتان است. اگر این طور نباشد قطعاً شما با دستان خودتان جذابیت داستان را نابود کرده اید!
شما باید به خوبی بتوانید ماجرا را از صفر تا صد برای مخاطب تعریف کنید تا با آن ارتباط برقرار کند؛ در غیر این صورت نه تنها از داستان شما لذت نخواهد برد، بلکه ممکن است حتی بی حوصله هم شود و به سایر صحبت های شما هم دقتی نکند. چرا که اگر حتی یک قسمت از داستان را به خوبی متوجه نشود، موضوع آن از دستش خارج خواهد شد و ادامه آن را نخواهد فهمید. در نتیجه توجه خود را از شما می گیرد و معطوف به جای دیگری می کند و ممکن است این روند تا انتها هم ادامه دار باشد.
پس حتماً قبل از بیان داستانی از تسلط خود به آن اطمینان داشته باشید تا بتوانید آن را به بهترین شکل ممکن تعریف کنید.
تکنیکهای قصه گویی
3. شخصیت های داستان را معرفی کنید
نکته بعدی، معرفی شخصیت های داستان است. طبیعتاٌ مخاطب وقتی شخصیت های داستان را نشناسد، نمی تواند با آن ارتباط هم برقرار کند!
کمی به فیلم ها و سریال هایی که تا کنون تماشا کرده و به آن ها علاقه داشته اید دقت کنید؛ در آن فیلم ها چون شما شخصیت های اصلی را به خوبی می شناختید و با آن ها ارتباط برقرار کرده بودید، در همه حال همراهیشان می کردید؛ یعنی با خنده آن ها می خندیدید، با گریه شان اشک می ریختید، زمان نگرانی آن ها دچار استرس می شدید و…
حالا شما اگر بتوانید شخصیت های داستان خود را به طور دقیق به مخاطب معرفی کنید و کاری کنید که او همین قدر خوب با آن ها ارتباط برقرار کند، نیمی از راه داستان گویی را به خوبی طی کرده اید و آن را به خوبی در ذهن مخاطب خود جا انداخته اید. پس حتماً شخصیت ها و کاراکترهای داستان خود را با تمام جزئیات و ویژگی های برای مخاطبان بیان کنید.
در داستان گویی ، ویژگی های شخصیت های داستان را به طور دقیق بیان کنید
4. جزئیات را تعریف کنید
جزئیات هم مانند شخصیت های داستان بسیار مهم هستند. یعنی شما باید با بیان جزئیات کاری کنید که مخاطب تمام آن ها را در ذهن خود تصویر سازی کند و در واقع خود را در فضای داستان شما تصور کند.
شما باید رنگ ها، صداها، زمان، مکان، اشیا، افراد و… داستان خود را به طور دقیق بیان کنید؛ مثلاً می توانید بگویید:
مدیری در دفتر خود که پر از میز و صندلی مشکی بود نشسته بود و به صدای دانش آموزان مدرسه خود در حیاط مدرسه گوش می داد.
در همین قسمت کوتاه که اکنون بیان کردم، رنگ ها (مشکی)، صداها (صدای دانش آموزان)، مکان (دفتر مدرسه)، اشیا (میز و صندلی) و افراد (مدیر مدرسه) را برای شما بیان کردم و حتماً آن را در ذهن خود تصویر سازی کردید. دقت کنید که هر چقدر جزئیات شما دقیق تر باشند، تصویر سازی مخاطب هم بهتر خواهد بود و در نتیجه با داستان شما بهتر ارتباط برقرار خواهد کرد.
پس حتماً در داستان گویی خود، جزئیات دقیقی از آن بیان کنید.
5. در داستان هیجان ایجاد کنید
طبیعتاً داستانی که هیچ فراز و نشیبی نداشته باشد و به مخاطب هیجان ندهد، به هیچ وجه جذاب نخواهد بود و به قول معروف به درد لای جرز دیوار هم نمی خورد!
زمانی داستان تاثیرگذار خواهد بود که مخاطب لحظه به لحظه آن را دنبال کند و منتظر اتفاقات جدیدی باشد؛ اما اگر یک نواخت و بی روح باشد قطعاً کمترین تاثیرگذاری ممکن را خواهد داشت.
پس یا داستانی تعریف کنید که هیجان داشته باشد و یا اصلاً تعریف نکنید! چون نتیجه ای نخواهد داشت.
6. به واکنش مخاطب دقت کنید
یکی از بهترین راه ها برای این که متوجه شوید مخاطب شما به داستانتان علاقه دارد و یا اصلاً در ماجرا شما هیجانی وجود دارد یا خیر، این است که به واکنش های مخاطب خود دقت کنید. یعنی ببینید اگر مخاطبتان خنده رو است، پر انرژی به صحبت های شما گوش می کند، تمام حواسش به شما است و… قطعاً داستان شما جذاب و تاثیر گذار است؛ اما اگر مخاطبان شما بی توجه بودند، با یکدیگر صحبت می کردند، اطراف را تماشا می کردند و… حتماً تغییری در روند داستان خود ایجاد کنید تا جذابیت را به آن برگردانید. در غیر این صورت مطمدن باشید تعریف کردن ادامه داستان شما بی تاثیر خواهد بود.
7. داستان شما باید مرتبط با موضوع باشد
تصور کنید در میان صحبت های خود که درباره سحرخیزی است، داستانی درباره انرژی هسته ای بیان کنید! آیا این ماجرای شما تاثیری خواهد داشت؟ مسلماً خیر؛ حتی اگر این داستان هم فوق العاده مثبت و درجه یک باشد، چرا که به موضوع صحبت های شما مرتبط نیست و به کلی ذهن مخاطب را منحرف می کند. اگر این اتفاق هم بیفتد قطعاً کارتان سخت تر هم خواهد شد. چرا که زمانی که تمرکز افراد از روی یک کاری برداشته شود و مجدداً به آن بازگردند، تا 80 درصد کاهش می یابد! در این صورت هم مشخص است که چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ مخاطب به ادامه صحبت های شما دقتی نمی کند و به کلی شیرازه صحبت هایتان از هم خواهد پاشید.
پس داستانی برای تعریف انتخاب کنید که مرتبط با موضوعتان باشد.
برای تاثیر گذاری روی مخاطبان خود، داستانی درباره موضوع بحث خود تعریف کنید
8. به زبان بدن خود توجه کنید
زبان بدن شما، یکی از مهم ترین ویژگی هایی است که باید در داستان گویی به آن توجه کنید. شما طبیعتاً نمی توانید داستانی پر هیجان را خیلی به آرامی و با خونسردی تمام تعریف کنید! مسلماً این طور بیان کردن داستان نه تنها اثرگذاری مناسبی روی مخاطب ندارد، بلکه ممکن است اثر منفی نیز بگذارد!
همیشه سعی کنید زبان بدن خود را با داستانتان هماهنگ کنید. یعنی اگر داستان شما غم انگیز است، با حالتی محزون و آرام آن را تعریف کنید، اگر داستان خنده دار است، طبیعتاً باید آن را با خنده و پر انرژی بیان کنید، اگر پر هیجان است، باید پر جنب و جوش و سرحال داستان خود را بگویید و در یک کلام؛ متناسب با داستان خود، زبان بدتان را هم تنظیم کنید.
پیشنهاد می کنم با مطالعه مقاله ، حتماً با ویژگی های یک زبان بدن مناسب آشنا شوید و بدانید در هر جایی باید چه رفتاری از خودتان بروز دهید.
مراحل قصه گویی
9. نتیجه گیری خوبی داشته باشید
نتیجه گیری یکی از مهم ترین به شمار می آید. چرا که شما قطعاً برای این که داستانتان را تعریف کنید هدفی داشته اید و می خواستید مطلبی را در قالب آن به مخاطب خود برسانید. دقت کنید که اگر نتوانید این بخش را به خوبی انجام دهید و نتیجه گیری مناسبی نداشته باشید، تمام صحبت های شما بی اثر خواهد شد و به هدف خود از بیان داستان نخواهید رسید.
پس در انتهای صحبت های خود حتماً به طور واضح نتیجه گیری را بیان کنید؛ به طور مثال بگویید: پس سحرخیزی به شما کمک می کند که …… در نتیجه سحرخیزی را در برنامه های خود قرار دهید.
10. شما چه نکته ای می دانید؟
در این مقاله سعی شد بهترین راه ها و تکینک های داستان گویی برای شما گفته شود تا بتوانید با استفاده از آن ها سخنرانی و صحبت های جذابی داشته باشید.
اگر شما هم تکنیک دیگری برای این کار میشناسید و یا حتی سوالی درباره آن دارید، میتوانید در بخش نظرات آن را با ما در میان بگذارید تا ما هم از تکنیک های شما استفاده کنیم.
اما نکته مهمی که درباره داستان گویی باید به شما بگویم هنوز باقی مانده است و در بخش بعدی به آن اشاره می کنم.
بهترین راه تقویت مهارت داستان گویی
یکی دیگر از راه های فوق العاده خوبی که برای تقویت فن بیان و در کل مهارت های مربوط به آن مثل داستان گویی معمولاً پیشنهاد میشود، شرکت در کلاس های مرتبط با فن بیان است. اگر در این کلاس ها به صورت حضوری شرکت کنید که چه بهتر! اما اگر وقت یا حوصله این کلاس ها را ندارید، پیشنهادی که برایتان دارم این است که در کلاس های غیرحضوری فن بیان شرکت کنید. در این کلاس ها علاوه بر این که مطالب فوق العاده درجه یکی یاد میگیرید، تمرین های عملی نیز به شما داده میشود که با انجام دادن آن ها، شک نکنید بهترین اتفاقات برایتان رقم خواهد خورد.
موسسه گام برتر سال هاست به صورت تخصصی روی موضوع فن بیان در حال فعالیت است و اکنون، دوره ای غیر حضوری برای تثویت فن بیان شما تدارک دیده که با استفاده از آن، میتوانید به بهترین شکل ممکن فن بیان و مهارت های کلامی خود را تقویت کنید. برای مشاهده توضیحات این دوره که حاضر جوابی یکی از درس های تخصصی آن نیز به شمار میآید و تهیه آن، روی کلیک کنید.
شاد، پیروز و سربلند باشید…
قصه و قصه گوییی آنقدر با خاطرات دوران کودکی ما عجین شده است که حتما در بزرگ سالی هم از آن یاد و حتی استفاده میکنیم. ما در کودکی عادت داشتیم خودمان را جای یکی از شخصیتهای مهم قصههایمان بگذاریم و گاهی حتی خودمان را در لباس آنها ببینیم.
در قصه کودک با دنیای متفاوت انسانها، حیوانات، طبیعت و … آشنا میشود و میتواند از تجربیات، تصاویر و تخیل موجود در تکتک سطرهای آن استفاده کند و آنها را در زندگی خود بهکار گیرد.
مثلا مریم کوچولو که به شدت از تاریکی میترسد و شبها نمیتواند در اتاق تاریک بخوابد، با شنیدن قصهای در مورد کودکی که به جنگ تاریکی وسیاهی میرود، به راحتی و آرامش به مادرش شب به خبر میگوید و از او میخواهد که هنگام خارج شدن از اتاق، چراغ را هم خاموش کند و در نهایت به راحتی به خواب میرود.
مادر مریم به توصیه مشاور، این قصه را بارها و بار ها با آرامش و تصویر سازیهای زیبا برای دخترش خواند تا بلاخره ترس او از تاریکی از بین رفت.
اما برای این که بتوانیم با قصه بسیاری از مشکلات فرزندانمان را حل کنیم، باید چه کنیم، چطور برای آنها قصه بخوانیم و در حینخواندن قصه، چه سوالاتی از بچهها بپرسیم تا بهتر بتوانند همذاتپنداری کنند و خودشان را در قالب قهرمان قصه در نظر بگیرند ؟
قصه درمانی
قصه درمانی مانند بازی درمانی است. در بسیاری از موارد، وقتی میخواهیم با بچه ها به طور مستقیم ارتباط برقرار کنیم. خیلی از آنها توانایی لازم را برای این کار ندارند؛ مثلا وقتی میخواهیم از علت اضطراب بیش از حد کودکچهار ساله آگاه شویم، نمیتوانیم و نبابد این کار را به طور مستقیم انجام دهیم؛ در واقع یکی از بهترین راهها این است که با استفاده از قصه یا بازی این کار را انجام دهیم.
بازی و قصه به نوعی بهترین روش مورد علاقه کودکان است. یعنی بهتر است تا حد امکان بجای کلام از ارتباط غیر مستقیم مانند خواندن شعر و قصه استفاده شود. معمولا بچهها از لحن نصیحتگونه خوش شان نمیآید و در برابر آن مقاومت نشان میدهند؛ ولی وقتی ما حرف خود را به طور غیر مستقیم یا در قالب داستان بیان کنیم برای آنها لذت بخش تر خواهد بود و علاقه بیشتری نیز برای شنیدن را از خود نشان میدهند.
بازی درمانی به نوعی و قصه درمانی نیز به شیوهای دیگر میتواند این مقاوت را بشکند و باعث شود بدون اینکه ما بخواهید درباره خود فرد صحبت کنیم، از شخصیتهای دیگر در داستان صحبت کنیم که مشکلی مشابه مشکل کودک دارند. ما میتوانیم بدون این که درخواستی از کودک بکنیم و یا بهطور مستقیم از او چیزی بخواهیم، با خواندن داستان، آنچه را که میخواهیم به کودک منتقل کنیم.
مدیریت هیجان
قصه درمانی هم برای درمان کودکان و هم برای بزرگسالان به کار میرود که البته این امر، گاهی با رویکرد های درمانی دیگر هم تلفیق میشود؛ مثلا قصه درمانی برای بزرگسالان یک درمان مکمل است و در کنار درمانهای دیگر استفاده میشود؛ زیرا قصه گویی زیاد باعث میشود صراحت کلام کم کم در فرد از بین برود و به تدریج آنها نتوانند به طور مستقیم حرفشان را بیان کنند.
اما در مورد کودک این گونه نیست؛ زیرا با توجه به این که آنها هنوز نمیتوانند هیجاناتشان را به خوبی مدیریت کنند، به محض ابن که سراغ اصل مطلب میرویم، آنان شروع به مخفی کردن واقعیت میکنند تا اضطراب و ونگرانبهایشان را پنهان کنند و با توجه به ابن که هنوز جسارت بزرگسالان را برای بیان واقعیت ندارند، قصه درمانی میتواند کودکان به عنوان درمان اصلی، بسیار اثربخش و موثر باشد.
قصه درمانی معمولا برای انواع ترس، مثل ترس از امتحان، تنهایی و موجودات خیالی و ضطراب کودکان با انواع افسردگی، مشکلات خواب و …. به کار میرود، همچنین در بعضی قصهها کودکان میتوانند تخلیه هیجانی نیز داشته باشند.
درمان با قصه
انتخاب قصه به عنوان حتما باید با احتیاط و مشورت با مشاور انجام شود، مثلا در بسیاری از موارد بهتر است قبل از قصه درمانی، ابتدا بازی انجام شود تا هیجان کودک بیشتر تخلیه شود. در واقع بازی درمانی انواع مختلفی دارد که نوع بازی درمانی کودکان کاملا باعث تخلیه هیجانی آنها میشود. پس بهتر است والدین در این خصوص آموزش ببینند تا بتوانند بیشتر به فرزندانشان کمک کنند. اما باید توجه داشته باشیم که خود مادر هم باید اختلال بالینی خاصی نداشته باشد، مثلا والدی که بیش از حد کمالگراست، هنگام تعریف کردن قضه هم، خواناخواه، میخواهد کودک را وادار به خوب بودن یا موفق بودن بکند و بنابراین بیشتر تمرکز او نیز بر شخصیت مثبت و موفق قصه خواهد بود؛ پس والدین ابتدا باید آموزش لازم را برای چگونه تعریف کردن قصه ببینند تا بتواند به کودک اجازه دهند تا بنابه خواست و علاقه خودش، با شخصیتی که میخواهد، ارتباط لازم را برقرار کند؛ یعنی والدین نباید هنگام قصه گویی هیچگونه مداخلهای برای بیان خواستههای خودشان داشته باشند. حتی در بازی درمانی هم مادر نباید مشکل خاصی داشته باشد. مثلا مادران وسواسی هنگام بازی بچهها، مدام به فکر مرتب کردن اتاق او هستند و دوست ندارند اتاق کودک، حتی برای چند ساعت، شلوغ باقی بماند. در نهایت قصه درمانی برای کودکی که مشکل خاصی دارد نیز به والدین توصیه نمیشود، زیرا این کار حتما باید تحت نظر متخصص انجام شود.
مهارت قصه گویی
قصه گفتن نیز مانند هر کار دیگر نیازی به مهارت خاصی دارد. هنگام گفتن قصه، خود فرد باید آنقدر داستان را جذاب و ریتمیک بگوید تا حواس کودک را کاملا بر روی آن متمرکز کند. ضمن این که باید خود کودک را هم با پرسش و پاسخ در جریان قصه قرار داد؛ یعنی مهم آن است که والدین ذوق لازم را برای خواند داستن داشته باشند؛ مثلا از کودک بخواهند نظرش را در باره قصه و شخصیتهای مختلف آن بگوید و هنگام شنیدن داستان منفعل نباشد و کاملا همراه باشد. یعنی در برخورد با کودکان باید بتوانیم میزانی از شیطنت، همدلی و همراهی با آنها را داشته باشیم تا بتوانیم ارتباط خوبی با آنها برقرار کنیم.
بچهها سایز کوچک دیگری از ما نیستند
فراموش نکنیم که فرزندان ما گاهی با ما بسیار متفاوت هستند و نباید اصرار داشته باشیم مانند ما فکر، عمل یا رفتار کنند و درست مثل ما تصمیم بگیرند. ما فقط باید کاری کنیم که احساسات و هیجانات منفی کودک تخلیه شود.
توجه داشته باشیم که هنگام خواندن قصه برای کودک یا بازی با او، محور و توجه اصلی ما بر کودک است، نه مشکل او. ما باید بدون توجه به مشکلاتی که فرزندمان دارد، به او اجازه دهیم در بسیاری موارد، خودش را بیان کند و آنچه را که میخواهد به راحتی با ما در میان بگذارد.
هنگام قصه گفتن باید به موارد زیادی برای جلب توجه و همکاری کودک توجه داشته باشیم؛ مثلا از او بپرسیم که کدام شخصیت داستان را بیشتر دوست دارد و دلش میخواهد داستان چگونه تمام شود. پاسخ به این سوالات میتواند در شناخت بیشتر ما از او موثر باشد. گاهی بچه ها دوست دارند چندین بار یک داستان را بشنوند؛ به این ترتیب ما هم میتوانیم بارها داستان را با کمی تغییر در خواندن و نحوه سوال کردن به گونه متفاوتی اجرا کنیم.
چگونه قصه بگوییم ؟
در قصه درمانی، ما داستان را بهطورکلی میخوانیم و اجازه میدهیم خود کودک با جزئیات بقیه آن را بگوید. مثلاً اگر داستان در مورد دختری است که دوست ندارد به مدرسه برود، میتوانیم از خود او بخواهیم که در مورد آن دختر با جزئیات کامل برای ما توضیح دهد. مثلاً از کودک در مورد اینکه چه نوع پوششی را انتخاب میکند، لباسش چه رنگی است و چه چیزهایی دوست دارد، سؤال کنیم یا با جزئیات از او بپرسیم: (راستی به نظر تو مدرسه این دختر چه شکلیه؟ حیاطش بزرگه یا کوچیک. حالا بگو به نظر تو چرا دختره دوست نداره بره مدرسه ؟ و …)
با توجه به شخصیت کودک، او پاسخهای متفاوتی به ما میدهد؛ مثلاً کودکی که عصبی و پرخاشگر است، یک پاسخ میدهد و کودکی که مضطرب و نگران است، پاسخی دیگر و بچههای هیجانی یا ترسو نیز بهگونهای دیگر به ما پاسخ خواهند داد.
درواقع در داستانهایی که برای درمان انتخاب میشوند، جزئیات کمتری وجود دارد تا جای بیشتری برای حضور کودکان هم وجود داشته باشد. میتوان گفت هر ذهن آگاهی با خلاقیت و دریافت کمی اطلاعات میتواند رفتار دست و منحصربهفردی با فرزند خود داشته باشد. یکی از این موارد هم میتواند خواند قصه یا انجام بازی با کودک باشد.
منبع: دو هفته نامه موفقیت قصه گویی یک بازی است، هنگامی که با عروسک ها بازی می کنید، وانمود می کنید که آن ها سخن می گویند، راه می روند و فعالیت می کنند.
هنگام بازی، ممکن است که داستان جنگ بین سربازان را روایت کنید، یا رویدادی را در یک میهمانی چای بازی کنید و یا این که در زمان و مکان به حرکت درآیید و به سوی ماجراجویی های دور و دراز بروید.
هنگام بازی کردن، نیازی به آغاز، میانه و پایان ندارید. تنها چیزی که برای این کار نیاز دارید، این است که حرکت کنید و به جای شخصیت های قصه حرف بزنید و خودتان را به جای آن ها قرار دهید.
اما هنگامی که قصه می گویید و مخاطبانی دارید، باید از خط داستانی مشخصی پیروی کنید که آغاز، میانه و پایان داشته باشد. هنگام قصه گفتن، از جزئیات رفتارهای شخصیت ها، از دیدن و شنیدن، چشیدن، بوییدن و لمس کردن چشم پوشی نمی کنید. شما باید با ابزار واژه ها، صحنه، زمان و احساسات جاری در قصه را مانند یک تابلو پیش چشمان شنونده ها نقاشی کنید و جان ببخشید.
شما به عنوان یک قصه گو باید اجازه دهید تا واژه های قصه، بر لحن و شیوه حرکات شما اثر بگذارد. گویی که در آن لحظه در میان ماجرای داستان ایستاده اید و در همان فضا قرار دارید. قصه گو به هیئت تک تک شخصیت های قصه درمی آيد و شنونده به تماشای بازی او با واژه ها می نشیند.
قصه گویی یعنی با زبان و شیوه قصه گویی ویژه خود، در درون قصه قرار بگیرید. تلاش نکنید که از صدا یا حرکات و رفتار یک قصه گوی دیگر تقلید کنید. برخی از قصه گو ها عادت دارند که صاف و بی حرکت بایستند. برخی دیگر هنگام قصه گویی مدام حرکت می کنند. برخی صداهای خنده دار را چاشنی قصه می کنند و برخی دیگر با زبان و لحن ساده خود قصه می گویند. مهم این است که خودتان باشید و اجازه دهید تا فضای داستان، شما را به بازی و واکنش برانگیزاند.
نخستین گام برای این که قصه تان را تعریف کنید این است که آن را بنویسید. ایده و طرح قصه می تواند از یک قصه قومی قدیمی گرفته شده باشد و یا این که هر منبع دیگری داشته باشد. مهم این است که شما آن را به زبان خودتان بنویسید و سپس آن را به زبان و با شیوه های حرکت و بیان خودتان تعریف کنید.
برای گفتن یک قصه، روش های بسیاری وجود دارد. می توانید قصه را به عنوان نمایشی در نظر بگیرید که می توانید به جای همه شخصیت های آن قرار بگیرید و واژه ها که ابزار شما هستند، می توانند همزمان که داستان را پیش می برند، صدا ها را تولید کنند، منظره ها، طعم ها و رایحه ها را بیافرینند و احساساتی را که در قصه جریان دارد بیان کنند. هنگامی که قصه می گویید باید بتوانید خود را در میان ماجرا و شخصیت های آن تصور کنید، درست مانند بازی در یک تئاتر.
تمرین: یک قصه قومی محبوب را انتخاب کنید:
گام۱. از بخش های مهم هر صحنه از داستان که تاثیر اساسی در روند آن دارند، یک برگه کوتاه یادداشت تهیه کنید. این یادداشت، یک نقشه است که خط اصلی داستان را به شما یادآوری می کند، حتی اگر کمی از آن منحرف شوید. در هنگام قصه گویی ممکن است بخواهید به شاخ و برگ آن بیفزایید. قصه گوها در طول تاریخ، بارها روایت های تازه ای از قصه ها ساخته و پرداخته اند. از افزودن روایت تازه خودتان به این گنجینه نهراسید.
گام ۲. اکنون شروع کنید به نوشتن نخستین صحنه از قصه خود. به یادداشت خود و خلاقیت خود تکیه کنید. نوشته خود را در میان جمع بخوانید و از ایده های دیگران بهره ببرید. شاید تصمیم بگیرید تا در ترتیب رویدادهای صحنه تغییر دهید یا در یادداشت خود از نمای کلی صحنه تغییری به وجود آورید. نگران نشوید، ممکن است پیش از رسیدن به ترتیب مناسب رویدادها در قصه، بارها و بارها یادداشت خود را تغییر دهید.
هنگام نوشتن یک صحنه تازه از قصه، از خود این پرسش ها را بکنید. پاسخ ها، چارچوب صحنه را تشکیل خواهد داد:
شخصیت های این صحنه کدامند؟
چه ماجرایی اتفاق می افتد؟
گره داستان چرا و چگونه اتفاق می افتد؟
صحنه در کجا و چه زمانی اتفاق می افتد؟
آیا می توانید منظره های صحنه را توصیف کنید؟
چه شخصیت هایی در این صحنه نقش دارند؟
آن ها چه می کنند؟
چرا در راه شخصیت های این صحنه مانع ایجاد می شود؟
چه کسی و چگونه این مانع را به وجود می آورد؟
جزئیات دیدنی ها، شنیدنی ها، چشیدنی ها، بو کشیدن ها، طعم ها و لمس کردن ها را در صحنه مورد نظر فهرست کنید. تصور کنید که گفت و گوی بین شخصیت های قصه را می شنوید.
همزمان گفت و گویی از صحنه را در ذهن تصور کنید و آن را اجرا کنید. می توانید از کسی به عنوان منشی کمک بگیرید تا همان طور که شما گفت و گو ها را تصور و اجرا می کنید واژه هایی را که هر یک از شخصیت ها بر زبان می آورد یادداشت کند. به نوبت به جای شخصیت های مختلف حرف بزنید و وانمود کنید که مانند آن ها رفتار می کنید و سخن می گویید.
گام سوم. تصور کنید که یکی از شخصیت های داستان هستید. اکنون صحنه را از زاویه دید این شخصیت بنویسید. مطمئن شوید که هیچ چیز را، از دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و لمس کردن از دست ندهید. وانمود کنید که شخصیت مورد نظرتان هستید و قصه را با صدای بلند از زبان او تعریف کنید. به این ترتیب می توانید با تمام شخصیت های قصه تان به خوبی انس بگیرید.
گام چهارم. اکنون خود را به جای شنونده ها بگذارید. با کمک گفت و گوی بین شخصیت ها و روایت قصه از زبان هریک از شخصیت ها، و آن چه خود و دوستان تان نوشته اید، قصه را با تکیه بر تصویرهای ذهنی خود باردیگر بنویسید. اکنون قصه را با صدای بلند تعریف کنید. هنگامی که به جای شخصیت های داستان حرف می زنید خود را آزاد بگذارید تا مانند آن ها رفتار کنید و حرف بزنید. گاهی شما جزئیات صحنه را که در ذهن خود مجسم کرده اید برای شنوندگان توصیف می کنید. گاهی نیز خود را به جای شخصیت ها می گذارید و احساس آن ها را درک می کنید. به خودتان اجازه دهید تا در میان ماجرای داستان قرار بگیرید و برای شنوندگان بگویید که چه دارد در آن دنیا اتفاق می افتد.
تا این جا شما می توانید:
قصه خود را انتخاب کنید
یک نمای کلی از قصه تهیه کنید
خلاقیت به خرج دهید و بنویسید
قصه را اجرا کنید
اکنون، قصه را بارها و بارها با به کار بردن انواع صدا ها و ژست ها اجرا کنید. مطمئن شوید که روند قصه را به خوبی می دانید اما نیاز نیست که جریان داستان و گفت و گو ها را به خاطر بسپرید. در این صورت خط کلی قصه را آن گونه که تعیین کرده اید در ذهن دارید و دست خود را برای تغییرات ناچیز آن باز می گذارید.
در هر بار اجرا، باید اجازه دهید قصه در شما زندگی کند. به این ترتیب درمی یابید که هر قصه یک تجربه تازه است. یک قصه گوی ماهر، به ویژگی ها و شخصیت هر داستان واکنش نشان می دهد. قصه گفتن مانند نقاشی کردن با بدن و صدا است. اگر در نقاشی، همه صفحه را با رنگ بپوشانید زیبایی به دست نمی آورید و تصویری هم خلق نمی کنید. در قصه گویی هم اگر بیشتر از اندازه حرکت یا صدا کنید شنونده نمی تواند خط داستان را دنبال کند. اجازه دهید همه چیز خود به خود پیش رود.
برای همه چیز برنامه ریزی نکنید، در عوض همزمان با آماده شدن برای قصه گویی، خود را رها کنید و به خودتان اجازه دهید که بازی کنید. خجالت نکشید. امتحان کنید. هنگامی که بارها و بارها قصه را بازگو کردید، درمی یابید که بسیاری از لحظه ها و حرکت ها خود به خود در اجراهای مختلف تکرار می شوند. به احتمال زیاد، این ها حرکات و صداهای مناسب هستند اما با این حال، ژست های تازه و صداهای جالب و مناسب دیگر هم کم کم پیدا می شوند و شما باید اجازه دهید تا بر روی حرکات شما اثر بگذارند. شنونده از دیدن خطرکردن شما لذت می برد. بنابراین، نترسید و خود را به میان قصه اندازید. بگذارید صدای تان بلند تر و نرم تر شود و قدرت بگیرد. خود را رها کنید تا تمام بدن تان در اجرای حرکات شرکت کند.
همواره به خاطر داشته باشید نخستین کسی که از کتاب شعر کودک شما لذت می برد، خودتان هستید! هنگامی که از اجرای خود خشنود شدید، آن را برای دوستان و نزدیکان تان اجرا کنید.